منشور کوروش یکی از مشهورترین آثار باستانی ایران دوران هخامنشی است که از لحظه کشفش در ۱۸۷۹ میلادی تا امروز، محل بحث و مناقشه بوده است. بریتانیا در اواخر قرن نوزدهم این لوح گلی را از بابل به موزه خود برد و آن را با تبلیغات پررنگ بهعنوان «اولین منشور حقوق بشر» به جهانیان معرفی کرد. اما وقتی متن واقعی و بدون ویرایش آن را میخوانیم، تصویر متفاوتی پیش رویمان قرار میگیرد؛ تصویری که کمتر در بروشورها و کتابهای درسی غربی دیده میشود.
سندی سیاسی برای فتح بابل
این منشور در اصل بیانیهای حکومتی است که پس از پیروزی کوروش در فتح بابل نوشته شد. متن آن به زبان اکدیِ میخی است، زبانی که مردم بابل میفهمیدند. هدف اصلی منشور، توجیه قدرت جدید بود، نه تدوین یک قانوننامه جهانی برای انسانیت. کوروش در این متن به مردم بابل میگوید که چگونه خدای بابلی، مردوک، او را برگزیده تا سلطنت را از پادشاه ستمگر بگیرد و «نظم» را برقرار کند.
ستایش مردوک؛ الههای بیگانه با توحید
بخشهای مهمی از منشور به ستایش بُتِ مردوک اختصاص دارد. مردوک خدای اصلی بابل بود که قربانیهای انسانی و حیوانی برایش انجام میشد. کوروش در منشور، خود را خدمتگزار مردوک میداند و پیروزیاش را نتیجه حمایت این خدا قلمداد میکند. این حقیقت با تصویری که باستانگرایان از کوروش بهعنوان یک یکتاپرست یا حتی پیامبر ارائه میکنند، تضادی آشکار دارد.
بازسازی معابد و آیینهای چندخدایی
کوروش در منشور اعلام میکند که معابد خدایان گوناگون را بازسازی خواهد کرد و مردم میتوانند آیینهای سنتی خود، ازجمله بتپرستی، را ادامه دهند. درحالیکه تبلیغات معاصر این جملهها را «آزادی دینی» مینامد، باید توجه کرد که این آزادی در خدمت حفظ سِیر چندخدایی و آیینهای رایج امپراتوری بود، نه گسترش یکتاپرستی. همچنین این کار با سیره پیامبران الهی در تعارض آشکار است.
دستکاری در ترجمهها و روایتها
نسخههایی از منشور که در قرن بیستم و بیستویکم منتشر شد، بخشهای مربوط به ستایش مردوک یا بازسازی معابد بتها را حذف یا بازنویسی کردهاند. در ترجمههای پرزرقوبرق، عبارتهای صریح مذهبی به اصطلاحات انسانی و حقوقی امروزی تبدیل شدهاست. این تغییرات با هدف ساختن یک «قهرمان جهانی» برای جایگزین کردن آن با شخصیتهای دینی، از جمله پیامبران، انجام شده است.
پروژه هویتسازی بهجای هویت اسلامی
از اواخر قرن نوزدهم، سیاست استعماری انگلیس و سپس رسانههای غربی، روایت تازهای از کوروش و منشورش ساختند. در این روایت، کوروش نماد ایران پیش از اسلام است؛ ایرانی که نیازی به اسلام ندارد و خود مهد عدالت و آزادی بوده. این تصویر، همسو با پروژهای است که میخواهد هویت اسلامی جامعه را تضعیف و هویت سکولار و ملیگرایانه را برجسته کند.
نتیجه
خواندن منشور کوروش بدون فیلتر تبلیغات، ما را به یک واقعیت مهم میرساند: تاریخ باستان ایران صرفاً یک سکوی تبلیغاتی برای حقوق بشر یا ادیان الهی نبوده. کوروش و هخامنشیان همانند دیگر امپراتوریهای آن روزگار، با موازین و جهانبینی خاص خود عمل میکردند؛ جهانبینی که با یکتاپرستی اسلام فاصله زیادی دارد. دفاع علمی از تاریخ ایران یعنی پذیرفتن واقعیتها، نه بازنویسی آنها برای اهداف ایدئولوژیک امروز.
› مهدی قیاسی کارگرمقدم
