مقدمه: مؤسس انجمن حجتیه درسگفتارهایی دارد موسوم به جزوات خاصالخاص، شامل مباحثی مانند «جبل قاف»، «عالم ذر»، «تناسخ» و غیره.
جزوهای به نام «تناسخ» از همین مجموعه است که دیدگاه وی را به شرح زیر در بر دارد:
۱. معاد، رجعت و مسخ از مسلمات شرع اطهر است (محمود حلبی، جزوه تناسخ، ص:۱)
۲. این سه از مسلمات کتاب و سنت، از محالات فلسفه است. اگر قرآن و روایات را قبول دارید باید یک خطقرمز روی فلسفه بکشید. (همان)
۳. تناسخ یعنی انتقال روح از بدن خودش، بعد از جداشدنش به یک جسد دیگر. (همان)
۴. تناسخ از مسائل قدیمهای است که خیلی از حکما قایل به این بودهاند. افلاطون الهی، استاد افلاطون، سقراط و امثال او از حکما قایل بودهاند و یک عدهای بنام «تناسخیه» صدها سال پیش بودهاند که در رأس آنها یوذاسف تناسخی است. (همان)
۵. یوذاسف، افلاطون، سقراط حرفهایی نقل کردهاند که ظاهرش همین تناسخ است و ملاصدرا اینها را [در اسفار] نقل کرده است. (همان، ص: ۲)
۶. تناسخ دو جور است صعودی و نزولی. نزولی آن است که روح قبل از موت یا بعد موت، روح وقتی کنده شد از بدن پایینتر برود توی بدن حیوانات که اگر رفت مسخ میگویند، اگر رفت به بدن یک انسان دیگری پایینتری نسخ میگویند، اگر رفت توی بدن گیاهی، نباتی، فسخ میگویندش و اگر رفت توی جمادی، تکه سنگی، رسخ میگویندش. (همان، ص: ۳)
۷. اینها از قدیمالایام بوده و از حکما هم نقل شده حتی شیخ الرئیس ابوعلی سینا یک قسمت را قبول میکند. (همان، ص: ۳)
۸. اما آقایان فلاسفه میفرمایند:
روح که از بدن کنده شده به بدن دیگری محال است برود، محال است چه بدن انسان باشد چه حیوان یا نبات یا جماد. بنا بر مذاق جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء… و حرکت جوهری، روح و بدن و ترکیب طبیعی و وحدت طبیعی دارند، محال است. (همان، صص: ۴ش)
۹. بر مذاق اشراق و مشاء ترکیب روح و بدن ترکیب طبیعی است لهذا تناسخ محال است علی کلا المشربین، تناسخ چه در طرف تصاعد – از ناقص به کامل – چه در طرف تنزل – از کامل به ناقص محال است. (همان، صص: ۸-۹)
۱۰. بنا بر مذاق آقایان فلاسفه باتفاقهم معاد جسمانی و رجعت جسمانی هم هر دو تناسخ است لهذا معاد جسمانی و رجعت جسمانی را هم منکر شدهاند. (همان، ص: ۹)
۱۱. وقتی تناسخ محال شد، حرفهای افلاطون و سقراط و یوذاسف تناسخی و همه اینها بیپایه میشود و ازآنجاکه نمیتوانند بالصراحه سخن اینها را منکر شوند آنوقت ناچارند که کلمات آنها را تأویل کنند. (همان، ص:۹)
۱۲. عجیب است شرایع و ادیان بالاتر از نسخ، مسخ را هم گفتهاند – مسخ را گفتهاند که از نسخ هم بدتر است. (همان، ص: ۹)
۱۳. در روایات الیماشاءالله انواع مسوخات را ذکر کرده اند. بحار را آوردهام جلد چهارده بحار صفحه ۸۷ را نگاه کنید. اینها همه را باید بریزیم دور چرا؟ چون که آقایان فلاسفه مسخ را منکر شدهاند.؟ (همان، ص:۹)
۱۴. البته فلاسفه برای توجیه این تصریحات [کتاب و سنت] تناسخ ملکوتی را قائل شدهاند. همهشان چه اشراقیون چه مشائیین چه رواقیون. یعنی ملکاتی در انسان پیدا شود از فضایل یا رذایل و در عالم آخرت روحش بهصورت آن ملکات مصور شود. (همان، صص: ۱۱-۱۲)
۱۵. ما بحمدالله و المنه به برکت اهلبیت ع احتیاج به هیچیک از این تأویلات نداریم و مطلب را به معنای واقعیاش قبول داریم – حرفی را که افلاطون و سقراط زدهاند کلیاش را قبول داریم و احتیاج به تأویل هم نداریم. (همان، ص:۱۲)
نویسنده: محمد رضایی