قانون-جذب؛-بازاری-برای-فروختن-پوچی-با-طعم-امید

قانون جذب؛ بازاری برای فروختن پوچی با طعم امید

«کافی است فکر کنی تا خوشبخت شوی!» این شعاری است که سال‌هاست همچون سرودی جادویی در فضای رسانه‌ای ایران و جهان تکرار می‌شود. این روزها کمتر کسی را می‌بینی که با بسته‌های شیک قانون جذب، سخنرانان رنگارنگ «انگیزشی» و وعده‌های پولدارشدن بدون زحمت آشنا نباشد. قانون جذب، این شبه‌علم پُرفروش قرن، چنان به جان فرهنگ ما افتاده که حتی نوجوانان، با چند جمله از کتاب «راز»، خود را استاد جذب و قانون‌گذاری کائنات معرفی می‌کنند.

اما آنچه در پس ‌زرق‌وبرق بسته‌های اینستاگرامی و کتاب‌های انگیزشی نهفته است، فراتر از یک خیال بافی ساده است. قانون جذب، محصول برندسازی رسانه‌ای غرب و خروجی جادوی تبلیغات عصر دیجیتال است. ریشه قانون جذب به قرن نوزدهم برمی‌گردد؛ اما آنچه امروز میان مردم ما رواج یافته، ملغمه‌ای است از مثبت‌اندیشی افراطی، تحریف علم و فروش امید در بستری کاملاً تجاری و سوداگرانه. پشت پرده جذب، بازاری متورم از رؤیافروشان و سلبریتی‌هایی است که جیب‌هایشان از «آرزوی ما» پُر می‌شود.

قانون جذب با وعده تغییر واقعیت از راه تصور، ذهن مخاطب را از تلاش منسجم، برنامه‌ریزی و مواجهه صادقانه با مشکلات واقعی دور می‌کند. کافی است فرمول سه‌گانه جذب را مرور کنیم: «بخواه، باور کن، تجسم کن.» نسخه‌ای که به جای توصیه به کوشش، تحمل رنج و برنامه‌ریزی، تنها به فکر کردن و القای مثبت‌گرایی تأکید دارد. این ایدئولوژی معنویِ سطحی، عامل رکود و ناکارآمدی اجتماعی و فردی است؛ فرد را از مواجهه با پیچیدگی‌های دنیا، ستم‌های ساختاری و ضعف‌های شخصی، به «امیدوار بودن در ذهن» دعوت می‌کند و از تلاش عملی باز می‌دارد.

بحران دیگر قانون جذب، بار مسئولیت فاجعه‌باری است که بر دوش افراد می‌گذارد: اگر موفق نشدی، اگر شکست خوردی، اگر در فقر و بیماری ماندی، «خودت خواسته‌ای!» این روان‌شناسی معکوس و نابخردانه، قربانی را به جای سیستم ناکارآمد و بی‌عدالتی عوامل بیرونی، عامل شکست قلمداد می‌کند. افراد ناکام، به جای اعتراض و تلاش، دچار عذاب وجدان و تحقیر درونی می‌شوند. خانواده‌ها فرو می‌پاشند، جوان‌ها به افسردگی و بی‌هویتی دچار می‌شوند، اقتصاد کشور به رکود مصرفی می‌رود، و پدیده خیالبافی جای برنامه‌ریزی اجرایی را می‌گیرد.

قانون جذب با زبان وسوسه‌کننده‌ای که از فیزیک کوانتوم و روان‌شناسی سوءاستفاده می‌کند، به‌ظاهر همه راه‌ها را بسته نشان می‌دهد مگر جذب! اما هیچ شاهد علمی واقعی برای این آموزه وجود ندارد. نه فیزیک کوانتوم و نه علوم اعصاب، هیچ‌کدام چنین تاثیری را برای ذهن قائل نیستند که با فکر محض، ثروت یا سلامت کامل به دست آید. اینجا محصولی دروغین فروخته می‌شود: بسته‌های سابلیمینال، دوره‌های انگیزشی، و هزاران مشاوره بی‌پشتوانه در رسانه. رشد قارچ‌گونه پلتفرم‌های رؤیافروشی، نتيجه غفلت همزمان دستگاه‌های نظارتی، رسانه‌های سهل‌انگار و مردمی است که به امید میان‌بر، واقعیت را فدای خیال می‌کنند.

مردمی که به قانون جذب پناه می‌برند، به جای مواجهه با مشکلات و اصلاح ساختاری، در حباب رویا و انتظار معجزه زندانی می‌شوند. این روند، بحران روان‌شناختی و ضربه فرهنگی دارد: سرخوردگی، ناامیدی و ناتوانی در حل بحران‌ها. سرمایه جامعه صرف محصولات بی‌ارزش و پکیج‌های رنگارنگی می‌شود که جز «غفلت» دستاوردی برای مردم ندارند و اقتصاد کشور را در چرخه مصرف محتواهای توخالی فرو می‌برند.

در نهایت، قانون جذب، مهم‌ترین آسیبش را بر حقیقت می‌زند: به جای سوق دادن ذهن‌ها به سوی جست‌وجوی واقعیت، حل چالش‌های اجتماعی و تلاش روزانه، فقط فروشنده رویاست؛ آن‌هم رؤیایی که هرگز به واقعیت تبدیل نمی‌شود، جز برای مروجان قانون جذب!

جامعه‌ای که فریب می‌خورد، نه تنها به هدف نمی‌رسد، بلکه شخصیت و اعتمادبه‌نفسش را نیز از دست می‌دهد. برای عبور از چاه قانون جذب، راهی جز بازگشت به عقلانیت، تلاش، برنامه‌ریزی، و بازتعریف امید و معنویت واقعی وجود ندارد؛ جامعه باید یاد بگیرد که راه سعادت، از جدیت و صداقت و کوشش واقعی می‌گذرد، نه از اسارت در چرخه سراب خوشبختیِ رسانه‌ای.

 

› مهدی قیاسی کارگرمقدم

لینک کوتاه این صفحه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *