در فضای فکری و دینی جوامع اسلامی، همواره با دو گونه جریان انحرافی مواجه بودهایم: جریانات بروندینی و جریانات دروندینی. دسته نخست، عرفانهای التقاطی و وارداتی نظیر اشو، اکنکار، عرفان سرخپوستی و تفکر نوین هستند که با ظاهری معنوی اما باطنی سکولار، به دنبال دینزدایی و تهیسازی معنویت از محتوای وحیانیاند.
اما خطرناکتر از اینها، جریانات دروندینیاند؛ جریاناتی که با تابلوی دین، قرآن به دست و زبان به روایات، در صحنه ظاهر میشوند. فرقههای صوفیه از جمله این جریاناتاند که با بهرهگیری از ادبیات دینی و عرفانی، چهرهای فریبنده از معنویت ارائه میدهند. این ظاهر دینی، مرز میان اسلام اصیل و انحراف را برای بسیاری از افراد مخدوش میسازد و موجب جذب ناآگاهانه آنان به این فرقهها میشود.
آیتالله مکارم شیرازی در کتاب ارزشمند جلوه حق با تعبیری دقیق، صوفیگری را «چیزی که بوی اسلام میدهد ولی اسلام نیست» (آیه الله مکارم شیرازی، جلوه حق) توصیف میکنند. این جمله بهخوبی نشان میدهد که صوفیه با پوشش اسلامی، در تضاد با حقیقت اسلام حرکت میکند.
نکته مهم آن است که نخستین منتقدان صوفیه، اهلبیت علیهمالسلام بودهاند. شیخ حر عاملی در کتاب الاثنی عشریه مجموعهای از روایات انتقادی نسبت به صوفیه را گردآوری کرده که نشان از موضعگیری صریح معصومان در برابر این جریان دارد. پس از ایشان، صحابه، علما و اندیشمندان معاصر نیز در نقد این فرقهها سخن گفتهاند.
از سوی دیگر، نباید از نقش استعمار و غرب در حمایت و بهرهبرداری از این جریانات غافل بود. فرقههایی که با تضعیف عقلانیت دینی و ترویج انفعال و انزوا، زمینهساز نفوذ فرهنگی و سیاسی بیگانگان در جوامع اسلامی شدهاند.
در نتیجه شناخت دقیق، تحلیل عالمانه و روشنگری درباره ماهیت و اهداف فرقههای صوفیه، وظیفهای ضروری برای حفظ سلامت فکری و معنوی جامعه اسلامی است. این مهم، نیازمند بازخوانی منابع اصیل دینی، بهرهگیری از دیدگاههای علما و تقویت گفتمان اسلام ناب محمدی است.
› سید رضا موسوی
