باسلام و سپاس.آبشخور و خاستگاه دراویش خاکسار و گنابادی را میخواستم. قدمت آنها؟رییس اولیهء آنها؟رییس فعلی آنها؟کانون و مرکز آنها؟مواضع سیاسی آنها؟نسبتشان با شیعه و ولایت فقیه؟

پاسخ:

با سلام و تشکر از شما مخاطب گرامی. با توجه به سوال شما، توضیحاتی خدمت ارائه می گردد.

 

فرقه دراویش گنابادی

دراویش گنابادی شاخه‌ای از سلسله نعمت‌اللهی هستند که ریشه در تصوف اسلامی قرون اولیه دارند. قدمت این سلسله به قرن سوم هجری می‌رسد، اما نقطه عطف آن در قرن هشتم و نهم با شاه نعمت‌الله ولی شکل گرفت. در حقیقت در قرن هشتم و نهم هجری، با ظهور شاه نعمت‌الله ولی، این سلسله هویت مشخصی یافت و پیروانش «نعمت‌اللهی» نام گرفتند.در عصر حاضر، سلسله نعمت‌اللهی سلطان‌علیشاهی گنابادی یکی از قدیمی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین طریقت‌های صوفیانه در ایران است.

اقطاب این فرقه تا به امروز عبارتند از:

  • سلطان‌علی‌شاه گنابادی (ملاسلطان محمد بیدختی): بنیان‌گذار شاخه گنابادی در قرن سیزدهم هجری قمری. او در بیدخت گناباد خانقاه و مرکز اصلی سلسله را بنا کرد.
  • صالح‌علی‌شاه (محمدحسن گنابادی): جانشین سلطان‌علی‌شاه و ادامه‌دهنده مسیر عرفانی و فقهی سلسله.
  • رضا‌علی‌شاه (نورعلی تابنده پدر): از رهبران برجسته که نقش مهمی در تثبیت جایگاه سلسله داشت.
  • محبوب‌علی‌شاه (علی تابنده): قطب بعدی که مسیر دراویش را ادامه داد.
  • مجذوب‌علی‌شاه (دکتر نورعلی تابنده): شناخته‌شده‌ترین قطب معاصر، رهبر دراویش در دهه‌های اخیر که در سال ۱۳۹۸ درگذشت.
  • ثابت‌علی‌شاه (سید علیرضا جذبی): قطب فعلی سلسله که پس از نورعلی تابنده به این جایگاه رسید.

مزار سلطانی بیدخت گناباد مهم‌ترین مرکز معنوی و زیارتی دراویش گنابادی است که محل دفن تعدادی از اقطاب گنابادی می باشد. بنابراین بیدخت گناباد همواره قلب تشکیلات آنان محسوب می‌شود. همچنین حسینیه‌ها و خانقاه‌های متعددی در شهرهای مختلف ایران دارند که می توان به حسینیه امیر سلیمانی در تهران اشاره کرد.

در موضوع ولایت نیز متاسفانه انحرافاتی در نگاه دراویش گنابادی وجود دارد . آنها مقام ولایت تکوینی و تشریعی برا اقطاب خود قائل بوده و اقطاب را جانشین امام زمان می دانند؛ تا جایی که معتقدند وجود قطب از وجود امام زمان کفایت می کند! یک دلیل روشن برای اینکه دراویش گنابادی ولایت فقیه را قبول ندارند این است که آنان در آموزه‌های خود، مرجعیت معنوی و دینی را به “قطب سلسله” نسبت می‌دهند، نه به فقیه حاکم؛ به همین دلیل، آنان معتقدند که فقیه نمی‌تواند جایگزین امام معصوم شود و تنها قطب سلسله است که می‌تواند مریدان را در مسیر عرفانی هدایت کند.

درباره مواضع سیاسی آنها نیز ابعاد زیادی از رفتارهای آنها قابل اشاره است. از جمله همکاری ها و ملاقات هایی بین برخی از اقطاب آنها و سران رژیم پهلوی وجود داشت ( مراجعه شود به کتاب خشت کج، مرتضی امین نیا) در زمان جمهوری اسلامی ایران نیز علی رغم برگزاری آزادانه مراسم درویشی و دایر بودن خانقاههای آنها، برخی از رفتارهای دراویش گنابادی مانند غائله گلستان هفتم، و یا رفتارهای ناروا  برخی از دراویش اپوزیسیون و دشمنی با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران مانند طیف مصطفی آزمایش و همچنین فعالیتهای گروه ری استارت که خود را منتسب به دراویش گنابادی معرفی می کند مشکلاتی به بار آورده است.

 

فرقه دراویش خاکساریه

دراویش خاکسار یکی از طریقت‌های صوفیانه در ایران‌اند که ریشه در جریان‌های قلندری و فتوت دارند. قدمت آنان به قرون میانه اسلامی و سپس دوره قاجار می‌رسد. مرکز اصلی آنان در ایران شکل گرفت و بیشتر در شهرهای بزرگ حضور داشتند. در دوره قاجار، غلام‌علی‌شاه هندی از فرقه قلندریه جلالیه به ایران آمد و با حیدریان ایرانی تلفیق کرد و فرقه خاکساریه کنونی را پدید آورد. بنابراین شکل سازمان‌یافته خاکساریه در ایران عمدتاً از قرن دوازدهم هجری (قاجار) تثبیت شد.

اقطاب و مشایخ اصلی خاکساریه شامل سید جلال‌الدین حیدر، بهار علیشاه، مستور علیشاه کرمانی، مطهر علیشاه، میرطاهر، و غلام‌علی‌شاه هندی هستند و در دوران معاصر شاخه غالب آنان خاکسار جلالی ابوترابی است.

مراکز اصلی آنان در شهرهای بزرگ ایران (تهران، اصفهان، شیراز) بوده است.خانقاه‌ها و محافل خاکساریه بیشتر در بازارها و میان طبقات پایین جامعه شکل می‌گرفتند.

درباره مواضع سیاسی آنها نیز باید گفت خاکساران بیشتر به سلوک عامه‌پسند و بازاری شناخته می‌شدند و کمتر وارد سیاست رسمی شدند. در تاریخ معاصر، آنان نقش سیاسی پررنگی نداشتند و بیشتر به آیین‌ها و رسوم خود مشغول بودند و به دلیل پایگاه اجتماعی در طبقات پایین، گاه در جنبش‌های مردمی و شهری حضور داشتند، اما تشکیلات سیاسی سازمان‌یافته نداشتند.

با وجود گرایش شیعی، ولایت فقیه را به‌عنوان اصل اعتقادی یا سیاسی نمی‌پذیرند؛ بیشتر بر قطب و مرشد سلسله تأکید دارند. دلیل اصلی اینکه دراویش خاکساریه ولایت فقیه را قبول ندارند این است که آنان از نظر تاریخی و اعتقادی، مرجعیت دینی و معنوی را در “قطب سلسله” یا “پیر طریقت” می‌دانند، نه در فقیه حاکم.

 

برای اطلاعات بیشتر منابع بسیاری وجود دارد که شما را به چند کتاب مناسب در این زمینه ارجاع می دهیم:

  • پژوهشی جامع در تصوف فرقه ای؛ محمد اسماعیل عبداللهی
  • درسنامه انتقادی آشنایی با تصوف؛ سید علیرضا موسوی
  • خشت کج، مرتضی امین نیا

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *