زرتشت و باستان گرایی – سلام و احترام 🌿 من درباره پستی که در مورد اسفندیار و زرتشتی‌گری منتشر کرده بودید، تحقیق کردم و خواستم نکاتی رو خدمت‌تون منتقل کنم، چون برخی از مواردش به‌نظر می‌رسه دقیق یا مستند نباشند:

ادامه سوال: 

۱. ماجرای اسفندیار و رستم در شاهنامه ارتباط مستقیمی با “پذیرش دین زرتشتی” نداره؛ بحث بیشتر اطاعت از فرمان شاه گشتاسپ هست. توی متن شاهنامه، اسفندیار قصد داره رستم رو به بند بکشه، اما نه به‌خاطر مسائل اعتقادی، بلکه به‌خاطر اختلافات سیاسی و دستورات درباری. ۲. اوستا یک متن دینیه، نه حماسی؛ نبودن نام رستم در اون به معنی حذف عمدی نیست، بلکه به این دلیله که رستم یک قهرمان حماسیه، نه پیامبر یا شخصیت دینی. ۳. زرتشت در گاتها (اصلی‌ترین بخش اوستا که بهش منسوب هست) هرگز نگفته کسی که دینش رو نپذیره باید کشته بشه. برعکس، مدام دعوت به تفکر، آزادی انتخاب و گفت‌وگو می‌کنه. ۴. این‌که گفته شده دین زرتشتی با شمشیر گسترش پیدا کرده، با شواهد تاریخی هم‌خوانی نداره. مثلاً کوروش کبیر نه‌تنها دین رو تحمیل نکرد، بلکه آزادی دینی رو برای اقوام تحت فرمان خودش تضمین کرد (مثل منشور حقوق بشرش). ۵. درباره اسلام هم طبیعتاً بخش زیادی از مردم ایران به‌مرور مسلمان شدن، ولی این فرآیند همیشه “داوطلبانه” نبود؛ بعضی مناطق با جنگ و فشار مسلمان شدن و بعضی با پذیرش فرهنگی. به‌نظر می‌رسه بهتر باشه این مسائل تاریخی رو با استناد به منابع بررسی کنیم تا خدای‌نکرده سوءتفاهم یا القای نادرستی پیش نیاد 🙏

 

 

پاسخ:

 

سلام علیکم عرض ادب و احترام

۱- حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه می‌گوید که زرتشت ادعای پیامبری نمود. پس از گذشت ایام، کی‌گشتاسب به او ایمان آورد. مدتی بعد، زرتشت، کی‌گشتاسپ را تحریک می‌کند که پیمان صلح با تورانیان را زیر پا بگذارد. کی‌گشتاسپ نیز تحت تأثیر تعالیم زرتشت پیمان‌شکنی نمود. این امر سبب بروز جنگ‌هایی بین دو ملت شد که در آن ایرانیان بر تورانیان پیروز شدند. در آن نبرد، اسفندیار (نخستین مبلغ زرتشتیگری) بسیاری از غیرزرتشتیان را – به جرم نپذیرفتن دین زرتشتی – قتل عام کرد.
فردوسی در شاهنامه به نقل از اسفندیار می‌گوید:
شنو کارهایى که من کــــرده‌‏ام ز گردنکشـان ســر بر آورده‌‏ام‏
نخستین کمر بستم از بهر دیـن تهى کردم از بت‌پرسـتان زمین‏
کس از جنگ جویان گیتى ندید که از کشتگان خاک شد ناپدید
اسفندیار می گوید به خاطر گسترش آیین زرتشتی، چنان بت‌پرستان را قتل‌عام کردم و به قدری انسان‌ها را کشتم و خون آدمیان را بر زمین ریختم که زمین از اجساد انسان‌ها پر شد و سطح زمین ناپدید گردید!
در ادامه اسفندیار می‌گوید :
هرآنکس که برگشت از راه دین بکشتم بمیدان توران و چیــن
یعنی هر کسی که از پذیرش دین (آیین زرتشتی) سر باز زد را کشتم! حکیم فردوسی در شاهنامه می‌گوید که اسفندیار پس از تاختن به سرزمین ترکان و قتل عام مردم آن سرزمین علاوه بر غارت کردن گنجینه‌های ارجاسب، دو گروه کنیز هم به همراه خود به بلخ ‌آورد و علاوه بر این، خواهران و دختران و مادر ارجاسب را به غنیمت گرفت.
منبع: شاهنامه، فصل «ستایش کردن اسفندیار نژاد خویش را» و «فرستادن گشتاسپ اسفندیار را به همه کشور و کیش به (بهترین) گرفتن ایشان از او»
شاهنامه، فصل «بازگشتن اسفندیار نزد گشتاسپ»

۲- در اوستا که در عصر ساسانی نوشته شده از خیلی شخصیت های حماسی ایران نام برده میشه اما نامی از رستم ها و کوروش ها نیست که هر کدام توضیح خودش رو داره

 

۳- گات ها معتبر هست به نظر شما؟ به فرض ثابت شود که اولاً زرتشت پیامبرى الهى بوده و ثانیاً آنچه در اوستاى کنونى وجود دارد عیناً همان مطالبى است که از زرتشت به یادگار مانده:در نهایت مخاطبان را با دینى ناقص مواجه مى ‏کند که حدود سه چهارم آن از دست رفته است. لاجرم پیامبر دیگرى لازم است که نیازهاى دینى از دست رفته را جبران و خلاء موجود را پر نماید.

 

۴- زرتشت از همان ابتدای رسالتش از شیوۀ تهدید و ارعاب استفاده کرد. برای نمونه به یکی از تورانیان به نام اوروایتادنگ urwaitadeng وعده داد که «اگر به من ایمان آوری، قدرتت بیشتر می‌گردد و اگر نپذیری، سزاوار مرگ خواهد شد». بنابر دینکرد هفتم، این شخص دین زرتشتی را نپذیرفت و به همین دلیل به عقوبت گرفتار شد! و بنابر همین کتاب، و همچنین بنابر گزارش جیهانی به روایت شهرستانی، شخصی به نام ویدویشت waedwoisht هم به خاطر نپذیرفتن دین زرتشتی، به همان شیوه‌ای که زرتشت او را تهدید کرده بود، کشته شد. منبع:آموزگار، ژاله و تفضّلی، احمد (۱۳۸۶)، اسطوره زندگی زردشت، تهران: نشر چشمه. ص ۹۷-۹۹، ۴۱-۴۳، ۱۸۶
در اوستا، وندیداد، فرگرد ۱۶، بند ۱۶ آمده است که اهورامزدا به زرتشت گفت: «همه مردان بدکار و شریر که دیو دروج (یک دیو اهریمنی) در جسم آنان حلول کرده، دادرس و داور را به هیچ شمارند. کسانی که دادرس و داور را به هیچ شمارند مردان بی‌قانون و بی‌آیین هستند. مردان بی‌قانون همه ناپاک و ملعون هستند. مردان ناپاک و ملعون همه سزاوار مرگ می‌باشند. منبع: دارمستتر، جیمز (۱۳۸۴)، وندیداد، ترجمه موسی جوان، تهران: نشر دنیای کتاب ، تهران. ص ۲۴۱.
علاوه بر اینکه زرتشت، مخالفین خود را سزاوار مرگ می‌دانست (و برای جانشان ارزشی قائلی نبود)، علاقه بسیاری به انتقام‌گیری داشت، برای مثال وقتی او به دربار گشتاسپ شاه رفت، عده ای علیه او توطئه کردند،‌ لذا به درخواست زرتشت، گشتاسپ دستور داد تا توطئه‌گران را زنده بر دار (اعدام) کردند. منبع: آموزگار، ژاله و تفضّلی، احمد (۱۳۸۶)، اسطوره زندگی زردشت، تهران: نشر چشمه ۱۳۸۶: ۱۷۵
همچنین در عصر زندگی زرتشت، در جنگ خیون‌ها (جنگی که با تحریک زرتشت آغاز شد)، صدها هزار نفر از مردم غیرزرتشتی قتل‌عام شدند. منبع:اوستا ، ترجمه دکتر ج. دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ۱۳۹۱ ، ج ۱ ص ۳۵۰ – ۳۵۱

اما کوروش زرتشتی نبود طبق منشور کوروش او بت مردوک که بتی به شکل گوساله بود را عبادت و ستایش میکرد بیش از ده جای این استوانه ستایش مردوک امده است. ادعاتون در مورد کوروش رو هم قبلا در مطالبی مفصل نقد کردیم.

۵- ایرانیان از ظلم و جور و ستم موبدان زرتشتی و پادشاهان ساسانی به تنگ آمده بودند.
خسرو پرویز در زمان پادشاهی خود آنقدر ظلم می کند، تا اینکه شیروی پسر خسرو پروز پدرش را بعد از آنی که به قتل می رساند علیه او ادعا نامه ای صادر می کند و در آن علت کشتن پدر را توضیح می دهد، علت ها را چنین بیان می کند:
1-مالیات های سنگین ۲-تقسیم کردن مردم ایران به ۴ دسته: الف: موبدان ب: ارتیشتاران (جنگیان) ج: دبیران (مستخدمین ادارات) د: برزیگران (توده مردم)
3- افراد از طبقات پائین نمی توانستند به طبقات بالا بروند. ۴- درس خواندن مخصوص طبقات بالا بود. ۵- ثروت اندوزی. ۶- حداقل ۱۰۰۰ زن در حرمسرا داشت. ۷- و … منبع: ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، مسیحی و محقق دانمارکی
پیروزشاه بلسارا از اندیشمندان زرتشتی ساکن هندوستان در کتاب «ایران و اهمیت آن در ترقی و تمدن بشر» می‌گوید که ایرانیان در راه پذیرش اسلام، مشکلی نداشتند. بلکه از سر اختیار و از روی منطق مسلمان شدند. روابط پیامبر و خاندان ایشان با ایرانیان نیز رابطه‌ای خوب و از روی علاقه و دوستی بود. این کتاب در سال ۱۳۱۴ خورشیدی (در زمان رضاشاه) در بمبئی هندوستان به چاپ رسید. اندیشمندان و مورخین بزرگ جهانی و ایران‌شناسان نامدار همگی بر این عقیده‌اند که اسلام آوردن ایرانیان غالباً از روی اختیارو منطق بود. نه از ترس شمشیر. منبع: پیروزشاه بلسارا، ایران و اهمیت آن در ترقی و تمدن بشر. بمبئی: انجمن ایران لیگ، ۱۹۳۶، ص ۱۴۴-۱۴۵.

به‌نظر می‌رسه بهتر باشه این مسائل تاریخی رو با استناد به منابع بررسی و مطالعه کنید تا خدای‌نکرده سوءتفاهم یا القای نادرستی پیش نیاد 🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *