پاسخ اجمالی
با سلام
بله پس از اعدام علی محمد شیرازی توسط ناصرالدین شاه بابی ها که کینه وی را به دل داشتند در 23 مرداد ماه سال 1231 قمری به رهبری شیخ علی عظیم که مدعی جانشینی علی محمد شیرازی (باب) بود در نیاوران تهران به ناصرالدین شاه حمله کردند و او را زخمی کردند.
پاسخ تفصیلی
جریان سوء قصد به ناصرالدین شاه قاجار در منابع بسیاری ذکر شده است که قدیمی ترین و اصلی ترین آن ها مربوط به روزنامه وقایع اتفاقیه است که در همان زمان به چاپ رسیده و تمام ماجرا را نقل می کند:
جمعی شقی بدبخت لامذهب گِرد آمده پیروُی و متابعت سیدعلیمحمد باب مردود ملعون را که در سنه ماضیه مذهبی بغیر ما انزلالله اختراع کرده بُود و بسزای عمل خُود رسید پیشنهاد کرده بودند چون موافق قاعده عُلُوم ادیان و مِلَلْ نمیتوانستند حقیقت مذهب خود را برسانند و اگر آشکار می کردند بطلان آن بطور وضوح معلوم و مشهود بود چنانکه بعضی از کُتُبْ و نوشتجات و احکام آنها که بدست افتاد همه محض کُفر و کُفر محض بود و در گفت و شنود و مُباحثه علمی نمیتوانستند مذهب کفر آثار خود را که تالی دعوی اُلُوهیّت بود آشکار کُنند بخیال سلطنت افتادند که شاید رِخْنَه در اجزای سلطنت نمایند و آشوبی بر پا کُنند که بدعوی مذهب باطل خود در مقام تاخت و تاز و نهب و غارت برآمده از دست اندازی بمال مردم تمتُّعی برگیرند. جمعی بیمغز فرومایه که رئیس و قُطب آنها ملاشیخ علی نام تُرْشِیزِی بُود و نیابت باب سابق را ادّعا می نمود خود را بحضرت عظیم ملقّب داشته از اصحاب و اتباع آن باب ملعون تنی چند بدور خود گرد آورد. بعضی از اَشرار و اَلواط و اوباش خام هوس را هم فریفته که از جُمله یکی حاجی سلیمان خان پسر یحیی خان مرحوم تبریزی بود در خانه این خبیث در دارالخلافه طهران در محلّه مشهور به سرچشمه جمع آمده علیالخفیّه بنای شور و سُوری گذاشته همت بقصد گزند و آسیب وُجُود مُبارک اعلیحضرت پادشاهی گماشتند.
دوازده نفر از آنها را که داوطلب شدند مُنتخب کرده به هر یک سلاح حرب از قبیل قمه و طپانچه و کارد دادند که آمده در نیاوران هر جا و هر وقت که بتوانند و دست بیابند آسیبی بوجُود مبارک برسانند و خود نیز با کمال استعداد در خانه سلیمانخان آماده و مُهیّا بودند که بمحض گُذشتن امر بیرون آمده باسم ادّعای مذهب به هیأت اجتماع دست بتاخت و تاز مال و سفک دماء المُسلمین بگشایند.
آن بود که در روز یکشنبه بیست و هشتم شهر شوالالمکرم در وقتی که سرکار اعلیحضرت پادشاهی بعزم شکار سوار شده بُودند آن بدبختان متهورانه بیمحابا بر سر اسب سواری پادشاهی تاخته چند طپانچه خالی کردند که از جمله از یکی از آنها که ساچمه داشت چند دانه ساچمه قدری بدن مبارک پادشاهی را هم خراشیده بُود لکن چاکران از قبیل نتیجةالامراء العظام اسدالله خان امیراخور و مُقربیالخاقان مستوفیالممالک و نظامالملک کشیکچی باشی و سایر اعاظم و معارف و غیره دو نفر از آن اشقیاء لعین را دستگیر کرده و یکی هم در میان دعوا از ضرب تیغ و سنگ و چوب راه بئسالقرار پیش گرفت از آن دو نفر که زنده دستگیر شدند معلوم شُد که اینها از تابعین باب ملعون بودهاند بعد از آن سرکار اعلیحضرت پادشاهی عزیمت شکار را موقوف داشتند و بر حسب اشاره علّیه اولیای دولت قاهره در مقام تَجسُّس و تفحُص برآمده بمُقّرب الخاقان اجودان باشی و حاجبالدّوله و عالی جاهان کلانتر و کدخدایان شهر حکم شُد که رُؤسای این قوم را بدست آورند تا اینکه در روز آخر ماه مُقرّبالخاقان صاحبالدّوله و فراشان شاهی در کمال معقولیت استحضار از مَجْمَعْ و مَکْمَن آنها حاصل نمودند که همگی در خانۀ حاجی سلیمان خان مردُود هیأت اجماعی دارند کدخدای محلّه را با جمعی اخبار کرده بر سر آنخانه رفتند حاجی سلیمان خان با دُوازده نفر از آن اشرار در آنجا دستگیر شده مابقی از راه ها و جاهای دیگر فرار کردند بعد از آنکه این دوازده نفر گرفتار شدند اسامی سایر رفقاشان از آنها معلوم شُد و یوماً فیوماً مقربالخاقان آجُودان باشی و کلانتر با فراشان پادشاهی روزی سه و چهار و پنج نفر گرفته آوردند و هر کدام را که آوردند اولیای دولت علّیه بخصوصه در مجمع عام آنها را حاضر ساخته از رفقای سابقشان هم حاضر ساختند و تقصیر ایشان را علی رُؤسالاشهاد مُدلّل داشتند از جُمله خدمت نمایانی که از مقربالخاقان حاجبالدّوله نسبت بدین و دولت ظاهر شُده بدست آوردن ملا شیخعلی (عظیم) مزبور بود که همیشه مختفی بود و خود را بأحدی نمی نمود و حاجبالدّوله فرستاد بعد از آنکه از شهر فرار کرده به یکی از دهات شمیران آمده بود با چند نفر از اصحابش که همراه او بُودند دستگیر کرده آورد بخصُوصه جناب جلالت مآب صدر اعظم برای تحقیق و تفتیش مسئله او را احضار نمودند و اصحاب او را که سابقاً و لاحقاً دستگیر شُده بودند حاضر ساختند و در همان مجلس علی رؤسالاشهاد معلوم نمودند که اصل مُحرّک و بانی این عمل شنیع آن ملعُون بوده است از جُمله معلُوم شُد محمد صادق نامی که در روز اوّل خود را به اسب سواری همایون پادشاهی رسانید و طپانچه انداخت و آن نوع جسارت ها را ظاهر ساخت نوکر خود این ملعُون بوده و اسباب و اسلحۀ حرب را خود آن شقی به او داده بود.
آنچه ازین طایفه ضاله شقی گرفتار شدند سی و دو نفر بودند مابقی معلُوم نشد اگر هم فیالواقع رفیقی داشتهاند از آنها بروز نیافت یحتمل بولایات بعیده فراری و مُتواری شده باشند از جمله یکی از آنها میرزا حسینعلی نامی نوری در زَرْگَنْدَه که جناب جلالت مآب وزیر مختار دولت بهیه روسیه بودند فرار کرده بُود جناب معّزی الیه بمحض اینکه دانستند ازین قوم ضلالت آثار است شرایط اتحاد دولتین را مَرْعِی و منظُور داشته با کمال معقولیّت فیالفور قدغن نموده اتباع سفارت او را گرفته نزد اولیای دولت علّیه فرستادند و سرکار اعلیحضرت پادشاهی و اولیای دولت علّیه از ظهور این نوع معقولیت ایشان کمال رضامندی حاصل کرده جناب جلالت مآب صدر اعظم بفرستادگان ایشان انعام دادند و نظر باینکه گذشته از بطلان مذهب و دعوی باطل جسارتی پیش گرفتند که خسارت عموم ناس از سفک دم و نهب حرم و سایر منهیات و منکرات از آن حاصل میشد کافّه مردم از عُلما و فضلا و چاکران دربار سپهرمدار و رعایا و برایا و وضیع و شریف و بُرنا و پیر و خاص و عام قتل این مفسدین ضلالت پیشه را واجب دانستند شش نفر از آنها را که این اشخاص بودند میرزا حسین قمی که بیتقصیر نبود به جهت بعضی سئوال و جواب او را نگاه داشتند و میرزا حسینعلی نوری و میرزا سلیمان قلی و میرزا محمود همشیره زادۀ او و آقاعبدالله پسر آقا محمدجعفر و میرزا جواد خراسانی چون بتحقیق معلوم نشد که با آنها درین مفاسد و شوری شرکت داشته باشند لهذا اعلیحضرت پادشاهی حکم بحبس آنها فرمودند که در حبس مُوبّد و مُخلّد بمانند و بقیه آنها را عُلما و فضلا و چاکران دربار پادشاهی عموماً و جمیع اهل شهر از تجّار و اصناف و کسبه در میان خود تقسیم کرده هریکی را یکفرقه از صنف نوکر یا رعیّت از اینقرار بسزای خودشان رسانیدند مُلّا شیخعلی را که رأس و رئیس این فرقه ضاله بود و خود را نایب خاص باب میدانست و خود را بحضرت عظیم ملقب ساخته و منشاء و مصدر و بانی و باعث این فتنۀ عظیمه بود عُلما و فُضلا بر حسب حکم شریعت طاهره قتل او را واجب دانسته بسزای مقتول ساختند…
روزنامه وقایع اتفاقیه پنجشنبه 10 ذی القعده 1268، نمره 82 صفحه 1 و 2