| پاسخ اجمالی: به گواه اسناد تاریخی تشکیلات فراماسونری، ارتباط با گروهها و فرقههای منحرف را در سر لوحه کار خود قرار دادده اند، به طوری که در سال ۱۳۴۴ ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع “جمعیت فراماسونری در خراسان” نوشت: «…تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند…» پاسخ تفصیلی: نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی بوده که به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی است. اوتحصیلات خود را با دریافت دکترای حقوق درخارج از کشور به پایان رساند و پس از بازگشت به کشور، گرایش شدید روشنفکری پیدا کرده وبا تفکرات لیبرالی به عضویت تشکیلات “جبهه ملی” (که به دلیل مخالفت صریح با لایحه قصاص، توسط امام خمینی (ره) حکم به ارتداد آنها صادر شد) می شود.(ظهور فراماسونری در حلقه های دراویش، پایگاه فرق و ادیان ومذاهب، بهمن۱۳۹۱) چون گرایشات روشنفکری او، از طرف خانواده اش به نوعی مخالفت با رژیم شاه تعبیر می شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جریان تصوف که پیوند تنگاتنگی با دربار پهلوی داشتند، واقع شد. پس از پیروزی انقلاب، به دلیل همراهی با جبهه ملی و نهضت آزادی و تحت تأثیر تفکرات لیبرالی، با نظام اسلامی سر ستیز پیدا کرد، به طوری که یک بار در اوایل دهه ۷۰ دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی، مدت کوتاهی در زندان به سر برد. همچنان نور علی تا بعد از آزادی، هنوز مراحل صوفیانه را در سلسله خانوادگی خود شروع نکرده بود؛ زیرا به گواهی سوابق تحصیلاتی و خانوادگی و اقرار دروایش گنابادی، از سواد اولیه دینی برخوردار نیست.فراماسونری بعنوان جمعیتی نهانروش و نخبهگرا به الیگارشی یهود باز میگردد که اقدام بر پایهریزی آن در سال ۱۷۱۷ در کشور انگلستان بوده است و همواره به ابزار توطئه صهیونیست جهانی مبدل شده و بسیاری از مخالفتهای مسلمانان با آن، ریشه در اساس صهیونیستی این مرام دارد. به گواه اسناد تاریخی تشکیلات فراماسونری، ارتباط با گروهها و فرقههای منحرف را در سر لوحه کار خود قرار دادده اند، به طوری که در سال ۱۳۴۴ ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع “جمعیت فراماسونری در خراسان” نوشت: «…تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند…»(گزارش ساواک از ارتباط دراویش گنابادی با ماسونها، مشرق، اسفند۱۳۹۶) جریان های ماسونی و شبه روشنفکر وابسته به غرب که برای محدود کردن نهاد مرجعیت و روحانیت در کشور شکل گرفته، در طول تاریخ، از حلقههای دراویش و خانقاه به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی که میتواند موازی با نهاد مرجعیت فعال شود، بهره جسته است. در حالی که در گذشته، فرقه سازی و نیز بازسازی فرقههایی چون اسماعیلیه در دستور کار دشمنان مرجعیت شیعی قرار داشت، تقویت سلسله های دراویش نیز می توانست مکمل این برنامه باشد. البته صوفیه ایران در سده های اخیر پیوندی جدی با تشیع داشتند، اما در دهههای اخیر که امواج مدرنیزاسیون برای اصلاح هویت اسلامی مردم هجمه ای وسیع را طراحی و اجرا نموده اند، امتناع از نهاد مرجعیت در حلقه های دراویش شدت یافت. این امتناع، از خانقاه ” ظهیرالدوله” که محفلی پوششی برای یک ” لژ فراماسونری ” به نام ” انجمن اخوت ” بود، اداره میشد. تلاش برای نفوذ در دیگر کانونهای صوفیه، بویژه ” نوربخشیه و نعمت اللهی گنابادی ” از سوی فراماسونرها به نتیجه رسید که در این زمان قابل لمس است. |