وقتی رهبر عرفان حلقه واژهی «سایمنتولوژی» را بر زبان میآورد، برای یک شنوندهی تازهوارد همهچیز بوی «علم» میدهد؛ ترکیبی از کلمات انگلیسیِ سایکو (روان)، منتال (ذهن) و لوژی (دانش) که شبیه شاخهای نوین از روانشناسی یا پزشکی به نظر میرسد. اما اگر اندکی پرده عقب برود، آنچه باقی میماند، نه نوآوری علمی بلکه بازنویسی خرافات قدیمی با زبان و اصطلاحات مدرن است.
در جلسات حلقه، سایمنتولوژی بهعنوان روشی برای شناسایی و درمان بیماریهای ذهنی و روانی معرفی میشود؛ بیماریهایی که بهگفتهی آنان، گاه ریشه در موجوداتی پیدا میکنند که به آنها «ویروسهای غیر ارگانیک» گفته میشود. این اصطلاح، ظاهر علمی و فریبندهای دارد، اما در تعریف حلقه، ویروس غیر ارگانیک به دو دسته تقسیم میشود: جنها و ارواح سرگردان. یعنی همان موجودات ماوراییای که در افسانههای بومیان بدوی و شمنهای آمریکای جنوبی و آسیای مرکزی حضور داشتند، امروز توسط حلقه در یک بستهبندی نو عرضه میشوند.
مطابق آموزههای حلقه، هر انسانی که پس از مرگ به اصطلاح «به شعور کیهانی وصل نشده باشد»، توان عبور به عالم برزخ را ندارد. روح او در همین دنیای مادی باقی میماند اما چون بدن فیزیکی ندارد، برای ادامهی حیات، کالبد دیگران را تسخیر میکند. این «تسخیر»، بنا بر ادعای حلقه، عامل انواع اختلالات روانی و جسمی میشود. این مدل روایت، همان داستانهای قدیمی تسخیر جن و ارواح است که قرنها موضوع ترساندن مردم بوده، تنها تفاوت امروز این است که با چند واژهی انگلیسی آراسته شده و به «طب مکمل» نسبت داده میشود.
اما مشکل فقط خرافیبودن این ماجرا نیست، بلکه توسط حلقه بهعنوان گزارهی علمی فروخته میشود. رهبر حلقه حتی ارتباط بین ذهن، روان و جسم سالهاست در روانشناسی فیزیولوژیک و نوروساینس مستند شده را به خود نسبت میدهد، بیآنکه به منابع علمی و پژوهشگران اصلی ارجاع دهد. او اینها را «کشف و شهود»ی معرفی میکند که ظاهراً از طریق اتصال به «شبکه شعور کیهانی» به او الهام شده است. این دستبرد معنوی به یافتههای علمی، دو نتیجه دارد: یکی حذف اعتبار و روش علمی، و دیگری ایجاد انحصار در جریان حلقه که میگوید تنها راه فهم این حقایق، ورود به حلقه و ارتباط به شعور کیهانی است.
چرا سایمنتولوژی خطرناک است؟
- انحراف بیماران از درمان واقعی: کسی که با مشکل روانی یا استرس شدید روبهروست، بهجای مراجعه به روانپزشک یا مشاور، در جلسات «تششع دفاعی» شرکت میکند، به امید برونراندن موجودات نامرئی از بدنش. در نتیجه فرصت درمان علمی از بین میرود.
- ایجاد وابستگی دائمی: چون خطر «آلودگی» به ویروس غیر ارگانیک دائمی معرفی میشود، شرکتکنندگان به جلسات مکرر نیازمند میشوند و حلقه در زندگی و مخیلهی آنان به حضور دائمی در نقش منجی تبدیل میشود.
- ایجاد هراس گسترده: وقتی هر بیماری، حتی سردرد یا خستگی، بهعنوان علامت فعالیت موجودات غیر ارگانیک مطرح میشود، فرد به اضطراب مزمن دچار میشود. این ترس روانی، خود منجر به مشکلات جسمی تازه میگردد.
تضاد با آموزههای دینی
آنچه حلقه بیان میکند، مستقیماً با آموزههای وحیانی تعارض دارد. قرآن کریم داستان ارواح را بهروشنی بیان کرده: انسان پس از مرگ، وارد برزخ میشود و هرگز به زندگی دنیوی بازنمیگردد، حتی اگر بخواهد تا گذشته را جبران کند (رب ارجعون). همین آیه، افسانهی تسخیر کالبد زندگان را زیر سؤال میبرد. حتی ارواح مومنین نیز تنها امکان «اشراف» محدود بر دنیا دارند، نه بازگشت و تسخیر.
پشت پرده علمینما
روش سایمنتولوژی حلقه درواقع یک نمونه کلاسیک از علمنمایی است: استفاده از واژگان علمی بدون پشتوانهی پژوهشی؛ ترکیب مفاهیم معنوی و ماورایی با پزشکی بهگونهای که مخاطب نتواند مرز خرافه و علم را تشخیص دهد. مشابه این الگو در فرقههای مدرن انرژیدرمانی، هومیوپاتی غیرعلمی، و جنبشهای شبهعلمی دیگری دیده شده است.
در منابع معتبر علمی، پیوند ذهن و جسم توضیح داده شده، اما این ارتباط هرگز به موجودات ماورایی نسبت داده نشده است. عرفان حلقه با اضافهکردن این مؤلفه، هم مسیر علمی را آلوده میکند و هم پیرو را از جامعهی علمی منزوی میسازد. در نهایت، این فرد بهجای کتابها و مقالات علمی، تنها آموزههای حلقه را منبع اطلاع میداند و هرچه استاد بگوید، همان را میپذیرد.
نمونههای واقعی آسیب
گزارشهایی وجود دارد که برخی پیروان این سیستم، پس از چند دوره «پاکسازی» دچار علائم شدید روانی شدهاند: توهم دیداری و شنیداری، کابوسهای مداوم، و قطع رابطهی اجتماعی بهخاطر ترس از آلودگی. در مواردی، خانوادهها بهطور کامل از هم پاشیدهاند، چون یکی از اعضا معتقد شده بقیه ناقل موجودات غیر ارگانیکاند.
جمعبندی
سایمنتولوژی نه دستاوردی علمی است، نه درمان اثباتشده؛ بلکه بازسازی یک خرافهنامه کهن در لباس سفید پزشکی است. این روش، با واژگان تازه و ادعاهای شهودی، هم علم را میدزدد، هم ترس را نهادینه میکند، و هم بیماران را از مسیر درمان واقعی منحرف میسازد. بزرگترین خطر اینجاست که مخاطب، بهجای آنکه بین خرافه و دانش خطکشی کند، مرزها را درهمریخته میبیند و تصمیمهای حیاتی زندگی خود بهویژه در سلامت را بر پایهی ادعاهای غیرقابل آزمایش بنا میکند.
› حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم