اگر بخواهیم در یک جمله عرفان حلقه را توصیف کنیم، باید گفت: سامانهای برای کاشت مداوم ترس در ذهن پیرو. ترسی که نهتنها لحظهای قطع نمیشود، بلکه با هر آموزش و هشدار تازه، گستردهتر و عمیقتر میگردد. این جریان، از همان جلسات مقدماتی و با واژگان علمینما، ذهن مخاطب را به «میدان مین» بدل میکند؛ جایی که هر گام ساده در زندگی، به انفجاری روانی منتهی میشود.
نقشهی میدان
در نخستین ارتباطهای حلقه، تصویر یک جهان پر از «تهدید نامرئی» ساخته میشود: موجودات غیر ارگانیک، جنها، ارواح سرگردان، حشرات انرژیخور، و نیروهایی که در کمیناند تا ذهن و کالبد تو را تسخیر کنند. استاد حلقه توضیح میدهد که این نیروها همهجا هستند، از محیط کار تا خانه، از فضای مجازی تا سفرهای خارجی. حتی تماس کوتاه با دیگران، یا حضور در مکانهای شلوغ، میتواند تو را «آلوده» کند.
پیرو که هنوز صافی ذهنیاش بهخاطر ورود به گروه بالاست، این هشدارها را بیچونوچرا میپذیرد. او بهمرور یاد میگیرد که جهان بیرون مساوی با خطر است و تنها منطقهی امن، همان حلقه و جلسات پاکسازی است. از همین لحظه، وابستگی شروع میشود.
مکانیزم روانی ترس دائمی
از نگاه روانشناسی، این روش شباهت زیادی به شرطیسازی کلاسیک دارد. وقتی فرد بارها با پیام «بیرون خطرناک است» مواجه میشود، حضور در هر موقعیت اجتماعی یا محیط تازه، اضطراب را فعال میکند. این اضطراب با علائم فیزیکی همراه میشود: تپش قلب، تعریق، لرزش، و در نهایت، اجتناب از موقعیت. به زبان ساده، حلقه ذهن پیرو را چنان سیمکشی میکند که هر تعامل اجتماعی با هشدارهایی دربارهی «آلودگی» همراه باشد.
این حالت، عملاً شبیه میدان مین است؛ میدانی که مینها نامرئیاند، نمیدانی دقیقاً کجا هستند، اما باور داری که با کوچکترین بیاحتیاطی، «انفجار» رخ میدهد انفجاری که در اینجا بهصورت حملهی موجودات نامرئی یا بیماری روانی تصویر میشود.
مصداقهای واقعی
در گزارشها و شهادتهای افراد جداشده از حلقه، نمونههای متعددی از این میدان مین ذهنی وجود دارد:
مادری که فرزندان خود را از مدرسه بازمیدارد، چون معتقد است فضای آموزشی پر از موجودات غیر ارگانیک است.
مردی که پس از یک سفر کاری، دورهی فشردهی پاکسازی شرکت میکند و چند میلیون تومان هزینه میپردازد، چون در هواپیمای پر از «آلودگی» بوده است.
جوانی که روابط دوستی خود را بهکلی قطع کرده چون استاد حلقه گفته «هر کس بیرون از حلقه، پتانسیل آلودگی دارد».
این رفتارها، همان چرخهای هستند که حلقه طراحی کرده:
ایجاد ترس – پیشنهاد راهحل انحصاری – وابستگی مالی و روانی – تکرار.
پیامدهای اجتماعی و روانی
فردی که با چنین سیستم ذهنی زندگی میکند، بهمرور از جامعه جدا میشود. او هر چه بیشتر به حلقه وابسته شود، کمتر توان تعامل با جهان عادی را دارد. بسیاری از پیروان سابق، حتی پس از خروج، تا سالها درگیر فوبیاهای شدید بودهاند: ترس از مکانهای عمومی، ترس از تماس بدنی، ترس از خوابیدن بدون «حفاظ انرژی».
از منظر علمی، این نوع ترسزایی آسیبزاست. پژوهشهای روانپزشکی نشان میدهد که فوبیای فراگیر و اضطراب مزمن، عملکرد شناختی را کاهش داده، سیستم ایمنی را تضعیف میکند، و خطر ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد. یعنی حلقه، با القای خطرات خیالی، عملاً مسیر بیماری را تسهیل میکند.
شباهتها با فرقههای دیگر
میدان مین ذهنی، تکنیکی است که در بسیاری از فرقهها دیده شده: از جنبشهای کیهانی در غرب تا فرقههای آپوکالیپسی شرق. تفاوت حلقه، استفاده از پوشش علمینما و طب مکمل است. این باعث میشود که هشدارها، نه بهعنوان خرافات، بلکه بهعنوان توصیههای تخصصی به پیرو منتقل شود. چنین بستهبندیای مقاومت ذهنی را کاهش میدهد و پذیرش را افزایش میدهد.
چرخهی بیپایان ترس
نکتهی مهم این است که ترس ایجادشده هرگز تمام نمیشود. حتی اگر پیرو تمام دورههای پاکسازی را بگذراند، استاد هشدار میدهد که خطر بازگشت آلودگی همیشه هست. این چرخه، شبیه یک اشتراک مادامالعمر برای درمان خیالی است: هیچ زمانی نمیرسد که پیرو بگوید «من امن هستم».
جمعبندی
عرفان حلقه بهخوبی میداند که انسانی ترسان، انسانی وابسته است. میدان مین ذهنی، با ترکیب هشدارهای علمینما، تصویرسازی ماورایی و نهادینهکردن فوبیا، پیرو را در زندانی نامرئی حبس میکند؛ زندانی که کلیدش تنها در دست رهبر حلقه است. این سیستم نهتنها تعادل روانی فرد را نابود میکند، بلکه روابط و جایگاه اجتماعیاش را هم از بین میبرد. در نهایت، آنچه باقی میماند، انسانی منزوی، مضطرب و وابسته است که زندگی عادی برایش نه لذت که تهدیدی دائمی به نظر میرسد.
› حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم