قانون جذب ادعای مخرب

قانون جذب، ادعایی مخرّب

به طور خلاصه قانون جذب می‌گوید: عملِ تجسم، تو را به هر چه بخواهی متصل می‌کند. تجسمِ خواسته‌ات نیروی مغناطیسی ایجاد می‌کند و این نیرو، خواسته‌ات را به سوی تو جذب می‌کند.

آن‌چه در این قانون روی آن تکیه می‌شود قدرت خداگونه‌ی ذهن است. ادعای اول آن جذب است و می‌گوید ذهن می‌تواند بر امور بیرون از جسم انسان، تصرف کند. ادعا دوم هم این است که تاثیر‌گذاری ذهن بر پدیده‌ها از نوع تاثیر عادی نیست بلکه از نوع تاثیر علت بر معلول است. منادیان جذب تنها از تاثیر ذهن سخن نمی‌گویند بلکه از خالقیت ذهن و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت می‌دهند.

در قانون جذب بال عمل شکسته است؛ یعنی آن‌چه شاه کلید محسوب می‌شود، تمرکز و تجسم مطلوب است، نه اقدام عملی و برنامه‌ریزی و مشورت. آن‌چه از هواداران جذب خواسته می‌شود فقط تصور مطلوب است و داشتن یک تصویر از آن در ذهن است. در قانون جذب انرژی نه در میدان عمل بلکه در کنجی خلوت به کار گرفته می‌شود. عرصه عمل و تلاش جای خود را به گوشه‌نشینی و انزوا می‌دهد.

طبق ادعای قائلین به قانون جذب، بزرگان تاریخ این قانون را فهمیده بودند؛ ولی آن را فاش نکردند تا بتوانند همچنان ردا و عنوان بزرگی را برای خود نگه دارند و در تاریخ یاد و نام ایشان پابرجا بماند. اما با وجود دانستن این قانون، ناکامی‌ها و شکست‌های ایشان چگونه توجیه می‌شود؟ و بالاتر اینکه چرا این‌ها این ابزار را فقط در یک جنبه به کار گرفتند؟ چرا بسیاری از حکما فقط حکیم ماندند؟ چرا از حکومت بی بهره ماندند و اگر از این راز باخبر بودند چرا از آن به صورت همه جانبه استفاده نکردند؟

قانون جذب به عنوان یک موضوع عرفانی مطرح می‌شود، مروجان آن خود را عارف می‌دانند. می‌گویند:«این مباحث نوین، که به گونه‌ای عرفان مدرن است و در واقع آمیزه‌ای از علم و تکنولوژی و مباحث اعتقادی و عرفانی است». انسان کامل از دیدگاه قانون جذب کسی است که به همه آرزوهایش رسیده است، ماشین و ویلا و پول و معشوق دل‌خواه را از کائنات گرفته است. ملاقات و رسیدن به خدا در قانون جذب یعنی رسیدن به همین خوشی‌ها و دارایی‌های دنیوی. ایمان و عمل صالح دو بال سالک الی الله در قرآن کریم است اما از نگاه قانون جذب دو بال سالک احساس و اندیشه است. در اینجا اندیشه به معنای تصویرسازی ذهنی است و نه تفکر و حل مجهولات و کشف حقایق بلکه تخیلی که ادعا می‌شود سبب رسیدن به خواسته‌هاست مراد است.

عرفانی که قانون جذب مطرح می‌کند، عرفانی سکولار است که کاملا بر اساس این جهانی‌سازی ارزش‌ها و گرایش‌های متعالی انسان استوار شده است و سرمایه‌ها و استعدادهای بی‌نهایت و عظیم معنوی درون ما را به تباهی و پستی می‌کشد و چنان دنیای کوچک را بزرگ می‌نماید، که آخرت و ابدیت در سخنان و تعالیم آن‌ها بی‌ارزش ارزیابی می‌شود. البته این نوع دنیاگرایی به طور جدی یاس‌آور و ناکام کننده است زیرا عمل در آن نقش اصلی را نداد بلکه همه با تصور و تخیل است.

خداوند دشمن آرزوهای خوب و زیبا نیست، بلکه با کوتاهی همت مخالف است و نمی‌خواهد شاهکار آفرینش خویش را در حقارت ببیند. او برترین خوبی‌ها را در دنیا و ابدیت برای انسان می‌خواهد و انسان را تشویق می‌کند که از آرزوهای کوچک، ناچیز و نزدیک فراتر رود. از این‌رو پرهیزکاران که در پیوند با خدا به سر می‌برند و شهامت پذیرش آرزوهای بسیار بزرگ را دارند، خود را جاودان دیده و کامیابی دنیا و آخرت را می‌خواهند.

یک مشکل تئوری جذب این است که به اندیشه و احساس تاکید دارد ولی عمل را کنار می‌گذارد. هر چند برخی می‌کوشند بین این تئوری و عمل پیوند ایجاد کنند اما توجه به حقیقت و ماهیت قانون جذب نشان می‌دهد عمل بی‌معناست. حتی کسانی که به عمل اشاره می‌کنند عامل موفقیت را همان ذهنیات می‌دانند. در تعالیم قرآن معیار اصلی دستیابی به نتایج و کامیابی عمل است، نه اندیشه و احساس. اثربخشی اندیشه و احساس تابع عمل است و به تنهایی هیچ ثمری ندارد. اندیشه، عمل درست را نشان می‌دهد و احساسی که برای عمل برانگیخته شده، نیرودهنده و پیش‌برنده است.

 

منابع:

قدرت، راندا برن، ص ۶۸

نگاهی متفاوت به قانون جذب، حمزه شریفی دوست و حمیدرضا مظاهری سیف.

تکنولوژی فکر۲، ص ۹

تکنولوژی فکر۲، ص ۱۱، ۱۹۲، ۳۸

 

  • حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم

لینک کوتاه این صفحه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *