یکی از ستونهای تبلیغاتی عرفان حلقه، روایت کشفهای «شهودی» رهبر آن است؛ روایتهایی که او از اتصال به شعور کیهانی و دریافت حقایق جهان ارائه میدهد. اما پشت این داستانها، الگویی آشکار از سرقت علمی نهفته است؛ الگویی که در آن یافتههای شناختهشدهی علم و تجربهی ثبتشدهی بشر، بدون کوچکترین ارجاع یا پذیرش حقوق معنوی صاحبنظران، به نام حلقه و رهبر آن مصادره میشود.
از سوءتفاهم تا تحریف عمدی
ارتباط بین ذهن، روان و جسم، قرنها و بهویژه در دهههای اخیر، موضوع پژوهشهای گسترده بوده است. شاخههایی مانند نوروساینس، روانشناسی فیزیولوژیک و سایکوسوماتیک، اثرات متقابل ذهن بر بدن را بهطور دقیق بررسی کردهاند. هزاران مقاله و کتاب، با دادههای آزمایشگاهی و روشهای آماری، این پیوند را توضیح داده و مسیرهای درمانی را عرضه کردهاند: از تغییر سبک زندگی و مدیریت استرس، تا درمانهای شناختی و دارویی.
رهبر حلقه اما در جلسات آموزشی، همین مفاهیم مستند را بهعنوان دانشی که «از طریق شهود» به او رسیده معرفی میکند. او روایت میکند که در اتصال با شبکه شعور کیهانی، به این حقیقت پی برده که ذهن، روان و جسم بر یکدیگر اثر دارند و باید درمان را در سطوح مختلف اعمال کرد. مشکلی که اینجا رخ میدهد، عدم ارجاع به منابع اصلی و متناسبسازی یافتهها با قصهی حلقه، همراه با افزودن عناصر غیرعلمی مانند «ویروسهای غیر ارگانیک» یا «تششع دفاعی».
این روند دیگر یک سوءتفاهم نیست، بلکه تحریف عمدی است: حذف زمینهی علمی، تغییر علل بیماریها از عوامل فیزیولوژیک به موجودات ماورایی، و سپس معرفی این بستهی تغییر یافته بهعنوان کشف منحصربهفرد حلقه.
اثر مصادره بر ذهن پیرو
وقتی پیرو تازهوارد این داستان را میشنود، دو اتفاق همزمان در ذهنش میافتد:
- تصور میکند که حلقه فراتر از دانش زمینی، به «حقیقت آسمانی» دست یافته است.
- حس میکند که دیگر به منابع علمی بیرون نیازی ندارد، زیرا رهبر حلقه پیشتر از آنها فراتر رفته.
این ترکیب، مرگ تدریجی روحیهی جستوجوگری علمی را رقم میزند. پیرو به جای بررسی ادعاها و مقایسه با یافتههای دانشمندان، به نسخهی حلقه بسنده میکند و همان را مرجع نهایی میداند.
تکنیک «اختراع دوباره»
در بازار شبهعلم، اختراع دوباره یکی از شگردهای رایج است: یک مفهوم شناختهشده را با برچسب جدید و بستهبندی متفاوت عرضه میکنند و آن را به نشانهی «نبوغ» خود تبدیل میکنند. حلقه با واژههایی مانند «شعور کیهانی»، «تشعشع دفاعی»، و «سایمنتولوژی» این کار را انجام داده است. مثلاً، درمان استرس با تکنیکهای آرامسازی در علوم روانشناسی، در حلقه به «اتصال به شبکهی شعور» تغییر نام داده و علت موفقیت آن به پاکسازی موجودات غیر ارگانیک نسبت داده میشود.
پیامد این جعل
مصادرهی علم، علاوه بر بیاعتبار کردن رشتههای علمی، پیامد خطرناک دیگری دارد: ایجاد انحصار اطلاعات. حلقه عملاً به پیروان خود القا میکند که دانشی که در اختیارشان قرار میدهد، خارج از دسترس بقیهی جهان است و فقط از طریق حلقه قابل دریافت است. این باور، پیرو را در انزوای اطلاعاتی قرار میدهد و باعث میشود ارتباطش با منابع معتبر علمی از بین برود.
با چنین ذهنیت انحصاری، حتی اگر فرد به پزشک یا روانشناس مراجعه کند، آموزههای حلقه را معیار سنجش قرار میدهد و هر توصیهای که با داستان حلقه سازگار نباشد، بیاعتبار میداند. این تعارض ذهنی، روند درمان علمی را مختل میکند.
شواهد از خروجیهای حلقه
در اسناد و منابعی که جلسات حلقه را ثبت کردهاند، بارها دیده میشود که رهبر یا مربیان، یافتههای مشهور را به نام خود میزنند. مثالها روشناند:
ذکر «ارتباط بین استرس و بیماریهای قلبی» بهعنوان کشف حلقه.
معرفی «خواب باکیفیت» بهعنوان نتیجهی پاکسازی انرژیهای منفی توسط شعور کیهانی.
ادعای «پذیرفتن هیجانهای مثبت و دفع هیجانهای منفی» بهعنوان تکنیک حلقه، در حالی که این دقیقاً همان مفهوم مدیریت هیجان در علوم روانشناسی است.
در هیچیک از این موارد، منبع علمی یا صاحباثر ذکر نمیشود؛ تنها روایت حلقه به پیرو منتقل میگردد.
بُعد اخلاقی ماجرا
سرقت علمی فقط یک جرم فرهنگی نیست؛ اثر اخلاقی شدید دارد. وقتی جامعه بپذیرد که کسی میتواند یافتههای دیگران را بدون ذکر نام و منبع، به خود نسبت دهد، بنیان اعتبار علمی فرو میریزد. در فضای معنوی و عرفانی، این بیاعتنایی به حق معنوی، با نقاب «شهود» پنهان میشود و نقد آن برای پیروان سختتر میشود، چون هر انتقاد به رهبر، به معنای انکار تجربهی معنوی او تلقی میشود.
جمعبندی
عرفان حلقه با مصادرهی یافتههای علمی، تغییر دادن آنها به اشکال غیرعلمی و عرضهکردنشان بهعنوان کشف شهودی، نهتنها علم را بیحرمت میکند، بلکه شهود معنوی را به ابزار سوءاستفاده بدل میسازد. این تکنیک، ذهن پیرو را از مسیر جستوجوی حقیقت منحرف کرده و او را در انحصاری بسته نگه میدارد که تنها نقطهی اتصالش، رهبر حلقه است.
› حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم