به همت گروه علمی رهاورد با همکاری موسسه فرق و ادیان حق پژوهی مشهد «تریبون آزاد و گفتگوی پیرامون ارتباط نظریه تکامل و خداناباوری» با ارائه استاد دکتر نیما نریمانی (استاد دانشگاه صنعتی شریف) با شرکت بیش از 160 نفر از دانشجویان، حضور جمعی از استادان و همچنین علاقهمندان این بحث در دانشکده علوم دانشگاه فردوسی برگزار شد.
دکتر نیما نریمانی، در ابتدای این جلسه اظهار کرد: از نگاه من این جلسه بیشتر یک طرح بحثی است که بتوانیم در ادامه همفکری داشته باشیم.
وی با بیان اینکه در دوران لیسانس دانشجوی فنی بوده است، ادامه داد: از یک زمانی متوجه شدم که در واقع چالشهای جدی بین علم و دین وجود دارد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: با توجه به اینکه من لیسانس در رشته فیزیک داشتم و فیزیک جزو علوم جدید است، همین موضوع باعث شد که من تغییر رشته بدهم و فلسفه علم را دنبال کنم. پایاننامه ارشدم را در رابطه با بررسی تکامل به لحاظ علمی و فلسفی با مضمون الهیاتی و پاسخ به این سوال که بالاخره این ماجرا چه میشود، انجام دادم.
تغییر نگرش به علم: از سادهانگاری تا درک عمیقتر
نریمانی با بیان اینکه دو سالی درگیر این ماجرای تکامل و خداباوری و در واقع علم جدید و فلسفه بوده، بیان کرد: تصوری که در ابتدای شروع و بعد از اتمام پایاننامه داشتم متفاوت بود.
وی اضافه کرد: تصور اولیه من این بود که نظریه تکامل به هر حال یک نظریه تثبیت شده است و اگر من هم بخواهم یک رویکرد خداباوری داشته باشم، بهترین کار این است که خداباوری خودم را سازگار کنم. اگر نخواهم رویکرد دینباوری داشته باشم، که تکلیفم روشن است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اما وقتی من چند گام جدیتر مباحث را دنبال کردم، دیدم که این تصور یک مقدار تصور خامانگارانهای است. مخصوصاً در آشنایی با ادبیات فلسفه علم، یک مطلب مهمی است که این تصور که علم و نظریات علمی در واقع یک جور تناظر یک به یک با واقعیتهایی که در جهان هست و نتیجه فکتهاست، این تصور، تصور دقیقی نیست.
نریمانی افزود: نه اینکه علم ربطی به واقعیت ندارد، بلکه عهدهدار تعمیق همین مقدار فهم ما و نگاه ما به علم و نظریات علمی است و یک مقدار در واقع ما عمیقتر بتوانیم نظرات علمی را بفهمیم.
وی بیان کرد: نتیجه این شد که برخلاف این تصویر شاید سادهانگارانه ما به علم، که علم در واقع گردآوری فکتهاست، -گردآوری در واقع یک سری دیتا و اطلاعات کنار هم میگذاریم و اینها میشود نظریه و علم را میسازد-، در حالی که علم چیز خیلی پیچیدهتری است.
علم و دین: دو روایت از یک حقیقت؟
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در نیمه اول قرن بیستم، رویکردهای پوزیتیویستی که خیل عظیمی مدافع و مروج این نگاه به علم بودند، غالب بود. این رویکرد علم را به معنای گردآوری دادههای حسی و کنار هم قرار دادن این دادهها برای رسیدن به نظریات علمی و سپس دستیابی به دستگاههای بزرگ هستیشناسی میدانست.
مفهوم علم (ساینس)
نریمانی افزود: اما این نگاه به بنبست میرسد و روشن میشود که علم صرفاً جمعآوری فکتها و یافتههای علمی در کنار هم نیست. علم از فکتها، آزمایشها و دادههای اصیل علمی در کنار اصول و پیشفرضهای دیگری که در کنار هم قرار گرفتهاند، تشکیل شده است. اینها هستند که یک نظریه را شکل میدهند.
وی گفت: نتیجه حدود پنجاه سال کار در فلسفه علم، یعنی فیلسوفان بزرگ علمگرا که مسئله جدی و دغدغهشان علم بوده، این است که ما امروز میفهمیم و میدانیم که علم صرفاً نتیجه کنار هم قرار گرفتن دادههای علمی نیست. پیشفرضها، اصول و هنجارهایی که میتوانند فلسفی، عقلانی و حتی نتیجه یک جهانبینی باشند، میتوانند در شکلگیری نظریات علمی دخیل باشند.
نریمانی با بیان اینکه اگر چنین چیزی را بفهمیم آنوقت مسئله خیلی مهم میشود، بیان کرد: از دو جهت این مسئله خیلی اهمیت پیدا میکند. یک جهت، مسئله علم و دین و الهیات است. اگر من بفهمم که علم در واقع صرفاً دیتا نیست و نقش اصول و پیشفرضها و هنجارها در آن دخیل است، این خیلی اهمیت پیدا میکند.
وی ادامه داد: نسبت این اصول و پیشفرضهایی که در فرآیند تکامل علم و شکلگیری نظریات علمی در حال اضافه شدن است، با جهانبینی دینی و خداباوری این است که آیا اینها در واقع کاملاً سازگار هستند یا نه، اینها میتوانند محل بحث باشد. اگر من دغدغه دینی و خداوند داشته باشم این مسئله خیلی جدی خواهد شد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه وقتی این موضوعات مطرح میشود باید جدیتر به آن پرداخت، بیان کرد: آیا این تعارض و این چالشها نتیجه آن یافتهها و دیتاهای تجربی است؟
کشف حقیقت
نریمانی افزود: در شکلدهی به این چالشها در سطح اول آن اصول و پیشفرضها و هنجارها نقش کلیدی دارند. یعنی از منظر دینی خدا باورند، اما میخواهم بگویم امروز یک سطح دومی در ادبیات جامعه سکولار جهانی مطرح است برای آدمهایی که دغدغه حقیقت دارند، کشف حقیقت است.
وی اضافه کرد: اگر ما بفهمیم که نظریات علمی در واقع فقط دیتا نیستند و اصول و پیشفرضهای فلسفی و عقلانی و هنجاری دخیل هستند، آنوقت از منظر کشف حقیقت این خیلی اهمیت پیدا میکند که این اصول و پیشفرض و هنجارها از کجا میآیند و نسبتشان با این دیتاها و شواهد تجربی چیست؟
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه با شکلگیری علم جدید کوپرنیک و کپلر و گالیله تعارضاتی با نگاه خداباوری و دین شکل میگیرد، گفت: نظام دینی حاکم آن زمان (کلیسا)، اجازه نمیداد این رویکردهای علمی طرح بشوند. بنابراین اینها چارهای نداشتند که سکوت و تقیه کنند.
نریمانی، در سخنان خود علم را مهمترین یافته و دستاورد بشر مدرن در کشف جهان عنوان کرد و افزود: این موضوع زمینه و پایهگذار یک نگاه متعارض با نگاه دینی و خداباوری را شکل میدهد. منتها همچنان چارچوب خداباوری هست، اما چالشهای مهمی مطرح میکنند.
تضاد خداباوری با علم در اوج خود
وی با بیان اینکه در قرن نوزده با طرح نظریه تکامل این تضاد خداباوری با علم به اوج خودش میرسد، بیان کرد: پژوهشگران تاریخ علم طرح نظریه تکامل را یک نقطه عطف میدانند و از این چارچوب خداباوران گذر میکنند و به چارچوب طبیعتگرا میرسند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: نظریه تکامل داروین، آخرین بقایای تصویر خداباوران را کنار میگذارد. پیدایش پیچیدهترین، ظریفترین و شگفتانگیزترین اموری که ما در این جهان میدیدیم، با این نظریه تبیین میشود.
فرو ریختن تصویر خداباوری با نظریه تکامل
نریمانی افزود: قبل از نظریه داروین، ما فکر میکردیم پس اینها یک حکمت، یک طرحی، اراده حکیمانهای هست. اما با طرح نظریه تکامل، یعنی ترکیب مکانیزم داروینی (Mutation and selection؛ جهش و انتخاب)، انگار این تصویر دارد فرو میریزد.
اهمیت این موضوع برای دینداران و غیر دینداران
وی با بیان اینکه کسانی که در زمینه علمی کار میکنند باید به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند، اضافه کرد: این موضوع برای افرادی که دغدغه خداباورانه دارند خیلی جدیتر است. یا حتی بدون دغدغه خداباوری، باز هم این مسئله مهم است. این اتفاق از یک طرف جامعه دینی (نگاه دینی، خداباورانه) را درگیر میکند و از طرف دیگر فهم ما از جهان و انسان و همه اینها را زیر و رو و دگرگون میکند.
پیامدهای نگاه داروینیستی به حیات و انسان
این استاد دانشگاه گفت: اگر نگاه داروینیستی به حیات و انسان درست باشد، نتیجهاش این میشود که حیات و در ادامهاش انسان، نتیجه یک سیر تدریجی کور است، حالا با مکانیزم خودش.
تعارض دین و علم: فراتر از دانشگاه فردوسی
نریمانی با بیان اینکه تعارض دین و علم فقط مسئله دانشگاه فردوسی نیست، بلکه این موضوع در سطح دنیا به آن پرداخته میشود، گفت: به لحاظ هستیشناختی برای آدمهای سکولار، اگر این تصویر در واقع طبیعتگرایانه داروینیستی درست باشد، ما وارد یک دوره بیمعنایی، یک دوره نیهیلیستی میشویم.
گرایش غالب در جامعه علمی و فلسفی دنیا
وی افزود: خیلی از متفکران غرب از این حرفها زدند. الان گرایش غالب در جامعه علمی و فلسفی دنیا گرایش خداباوران نیست. اینها خیلی اتفاقات مهمی است. چرا؟ به خاطر این انگارهها، به خاطر این تصورات که اینها را علم به ما نشان داده و دیگه جايی برای نگاه خداباورانه نگذاشته است.
دو هزار سال ایده خداباوری و چالشهای جدید
وی با بیان اینکه دو هزار و چند صد سال ایده خداباوری ایده غالب در فضای اندیشهای و فضای عمومی جهانی از جمله مغرب زمین بوده که نمیتوان آن را انکارش کرد، گفت: البته این نگاه در دوره جدید تغییر کرده است. یکی از مولفههای تغییر این نگاه، همین طرح نظریه تکامل داروینی است. سیر این مسیر از شکلگیری علم مدرن و نظریه تکامل داروینی شروع شده است.
تکامل داروینی و ضربه به خداباوری
این استاد دانشگاه با بیان اینکه نظریه تکامل تفاسیر متفاوتی دارد، اظهار کرد: اما منظور ما در اینجا تکامل داروینی یا به طور دقیقتر تکامل نئو داروینی، که با عنوان سنتز مدرن نیز شناخته میشود، است. این ایده ضربهای تمامکننده به پیکره نگاه دینی و خداباوران وارد کرده است.
نریمانی با بیان اینکه یافتههای علمی جدید با تصویر قبلی خداباوری ما از جهان همخوانی ندارد، گفت: گام به گام جایگاه خدایان و نیاز ما در فهم پدیدههای جهان به خداوند، کم و کمتر میشود تا جایی که با طرح نظریه تکامل داروینی، این موضوع به حداقلترین حالت ممکن خود میرسد.
چرا با طرح نظریه تکامل داروینی دیگر نیازی به خدا نیست؟
وی افزود: چون جایی که ما فکر میکردیم حتماً پای یک پروردگار هوشمند و حکیمی در میان است، داروین با نظریه تکاملش این احساس را در انسان مدرن به وجود آورده که میتوانیم بدون نیاز به چنین مفاهیم و مولفههایی، جهان را تبیین کنیم.
استدلال مبتنی بر بینیازی
این استاد دانشگاه بیان کرد: به ساختار استدلال بالا توجه کنید. ساختار استدلال مبتنی بر بینیازی است. یعنی ما توانستیم بدون هرگونه دلالت و تاثیرپذیری از یک امر غیرمادی، یک تبیین کامل طبیعتگرایانه (naturalisti) یا به عبارت دیگر طبیعیگرایانه از جهان و همه پدیدهها ارائه بدهیم.
تیغ اُکام: سادهترین تبیین
نریمانی افزود: حالا یک قاعدهای به داستان اضافه میشود به نام تیغ اکام (خلاصهترین توضیح برای پدیدهها) که به ما میگوید که حالا که توانستید یک تبیین کامل ارائه بدهید، دیگر حق ندارید یا معقول نیست که پای چیز اضافه از جمله خداوند را وارد این تفکر کنید.
جهانی بدون امر متعالی
وی اضافه کرد: بنابراین ساختار استدلال اصلی که دارد شکل میگیرد بر پایه این نظریات علمی جدید و در محورش نظریه تکامل داروینی است که به ما میگوید که ببینید، جهان دیگر نیازی به هیچ امر متعالی، هیچ اراده حکیمانهای، هیچ خاستگاه متعالی ندارد.
جهانی نتیجه یک فرایند کور
این استاد دانشگاه بیان کرد: بنابراین نظریه، جهان صرفاً میتواند نتیجه یک فرایند کور، طبیعی، مادی و بدون جهت باشد و همه این پدیدهها را هم میشود با یک زنجیره مکانیزمی توضیح داد. بنابراین نیازی دیگر به انگارههای ماوراء ماده باقی نمیماند.
مسیر تثبیت خداناباوری
نریمانی افزود: پس ببینید مسیری که ایده خداناباوری در دوره جدید، خصوصاً از قرن نوزدهم، به طور جدی در فضای آکادمیک تثبیت میشود، مسیرش چنین چیزی است:
تبیین کامل طبیعتگرایانه از جهان، یعنی تیغ اکام و کنار گذاشتن هر امر غیرطبیعی.
تکامل داروینی و نفی امر متعالی
وی ادامه داد: نظریه تکامل داروینی از دو جهت این مسیر را هموار میکند:
- ارائه یک تبیین کاملا طبیعتگرایانه (naturalisti)یعنی تبیینی که در آن هیچ ارجاعی و نیازی به هیچ امر غیرمادی نیست. به عبارت دیگر، یک پروسه کاملاً مادی، تقلیلگرایانه و بدون غایت.
- در مورد عالم حیات به ما میگوید ببینید همه مکانیزمهای پیچیدهای که قبل تصور میشد که این جا پای یک اراده هوشمندانه هست، در واقع چیزی وجود ندارد و میتوان علت آن پدیده را عنوان کرد و همه این پدیدهها به صورت تصادفی و غایت کور به وجود آمدهاند.
نریمانی گفت: این گام اول یعنی انگار اصطلاح حیات را دارد «طبیعیشدن» (naturalize) میکنند. در گام دوم کار بزرگتری رو داروین شروع میکند و آن رویکرد تکاملی طبیعت در مورد انسان است. یعنی داروین در واقع خودش پایهگذار رویکردهای تکاملی در فهم انسان است، نه فقط جنبههای زیستی انسان، بلکه جنبههای نرم روانشناسی.
وی بیان کرد: این عبارات خود داروین در کتاب تبار انسان است که در واقع داروین دارد پیشبینی روزی را میکنند که ما بتوانیم همه ابعاد ذهنی و روانی و فرهنگی انسان را هم با همین روند تکامل کور تدریجی و بی غایت تبیین بکنیم. این چیزی است که بعد در علومی همچون روانشناسی تکاملی پیگیری میشود.
نریمانی با بیان اینکه این موضوع نه صرفاً به عنوان یه مسئله دینی و الهیاتی، بلکه به عنوان یه مسئله انسانی باید به آن پرداخت، گفت: در قرن بیستم حالا با اضافه شدن در واقع عصبشناسی و رویکردهای فیزیک رئالیستی در علوم شناختی، دارد این پروسه تکمیل میشود. ما داریم انگار به یک تصویری از جهان و انسان میرسیم که در هیچ جایی از آن هیچ نشانهای و هیچ نیازی و هیچ دلالتی به هیچ امر غیرطبیعی و غیرمادی نیست.
نریمانی گفت: کتاب طرح بزرگ (The Grand Design) هاوکینگ و کتاب لارنس کراوس را با عنوان «جهانی از هیچ: چرا به جای اینکه چیزی نباشد چیزی هست ( A Universe from Nothing: Why There is Something Rather Than Nothing) بخوانید.
به نظر یک عدهای عنوان میکنند دیگر هیچ خبری از هیچ امر متعالی نیست. همان چیزی که نیچه از مرگ خدا حرف میزند، انگار هیچ امر متعالی در جهان ما یعنی بشر مدرن غربی وجود ندارد و به خاطر طرح این تصویر طبیعتگرا، تمام شده است.
امروز دیگر بحث خدا باوری و خدا ناباوری نیست، بلکه فراتر از این بحث مطرح است. اینکه انسان و همه این ادراکات هستی و اخلاق را زیر سوال میبرند و انسان صرفاً یه محصول تصور تکاملی مادی است و همه جهان هم نتیجه چنین چیزی. نه خبری از غایت و هدف و نه خبری از هیچ امر متعالی.
واکنش ما نسبت به جریان الحاد علمی و جریان سکولاریسم طبیعی
نریمانی با اینکه در پس این جریان الحاد علمی یک جریان بزرگتر و جدیتر به عنوان سکولاریسم طبیعی (Naturalistic Secularism) هست، بیان کرد: حالا اگر این طرح مسئله را بپذیریم که این یک طرح پژوهشی برای هر کدام از ما است و بالاخره تکلیفمان را مشخص بکنیم که در چه دنیایی داریم زندگی میکنیم، کی هستیم؟ اینها پرسشهای محوری انسان است و اگر اینها را بخواهیم پیگیری کنیم، امروز باید چه کار بکنیم؟
وی با بیان اینکه خیلی از فیلسوفان و بزرگان علم به این موضوع اشاره کردهاند، تصریح کرد: به نظر من راه ورود به این مسئله، فهم دقیقتر از علم است. چون این ادعا که همه چیز را علمی و یک پروسه کور تکاملی عنوان کردن، برمیگردد به علم. پس دعوا بر سر علم است.
بنبست تصویر پوزیتیویستی از علم
وی با بیان اینکه تصویر پوزیتیویستی از علم در نیمه اول قرن بیستم به بنبست رسید، تصریح کرد: پس علم پیچیدهتر از این حرفاست. علم فقط یافته تجربی نیست. علم فلسفه، اصول، هنجار و پیشفرض دارد و این خیلی مهم است.
نریمانی تصریح کرد: یک روایت و یک قرائت در علم ندارید. شما بسته به اینکه به چه چیزهایی توجه میکنید و با کدام رویکرد کار میکنید، میتوانید قرائتهای مختلفی از یافتههای تجربی داشته باشید.
جریان غالب تکامل با عنوان نئوداروینیسم
وی بیان کرد: جریان غالب تکامل با عنوان نئوداروینیسم، بیشترین چالشها را مطرح میکند، چرا؟ چون این جریان خیلی تأکید دارد بر دو مولفه: یکی مسئله تقلیلگرایی (reductionism) است یا یک نگاه ژنمحور مثل همان ژن خودخواه (The selfish gene) داوکینز؛ نگاهی که همه این عالم حیات نهایت تغییراتش برمیگردد به تغییرات در ژنوم.
ضد الهیاتی بودن رویکرد نئوداروینیسم
وی بیان کرد: این رویکرد ضد غایتمندی (Anti teleological ) است. یعنی هیچ فرایند غایتمندانهای در بنیاد حیات وجود ندارد. چرا؟ چون تغییرات، نتیجه جهش کور و نتیجه خطا در فرایند کپی شدن است. ژنها از بیرون تحت تأثیر قرار نمیگیرند، ژنها کنترل نمیشوند، ژنها به طور هدفمندی نیستند.
تفاوت ایده داروین با لامارک
وی با بیان اینکه ایده داروین با لامارک فرق دارد، گفت: بنابراین تغییر، کور و تصادفی و پایین به بالا است. همه تغییرات هم پایین به بالا است. تغییرات ماندگار یعنی از ژنوتیپ(Genotype) به فنوتیپ(Phenotype) و بعدش انتخاب طبیعی (Natural selection) است.
نگاه طبیعتگرایانه (Naturalistic)
وی بیان کرد: نگاه طبیعتگرایانه (Naturalistic) به نگاهی میگویند که جهان را فرو کاسته به سطح فیزیکال و برهمکنشهای فیزیکال میداند و جهان و حیات را بدون هیچ غایت، طرح و هدفی توضیح میدهد. حالا این اولش، حیات است و بعدش در واقع انسان است؛ جنبههای زیستی، بعد هم جنبههای فرهنگی و روانشناختی است.
نئوداروینیسم و چالشهای الهیاتی/مولفههای مغایر با نئوداروینیسم
این استاد دانشگاه تصریح کرد: وقتی شما به طور جدی وارد ادبیات فلسفه زیستشناسی تکاملی، الهیات و نظریات موجود در زیستشناسی میشوید، اتفاقات جالبی را مشاهده میکنید. مولفههای مهمی وجود دارند که با نظریه تکامل نئوداروینیستی تفاوت و فاصله دارند. این مولفهها از نظر الهیاتی نیز اهمیت دارند، چرا که برخی از این رویکردها مخالف تقلیلگرایی (Reductionism) و نگاههای ضدغایتمندی (Anti teleological) هستند، یعنی اینکه هیچ جنبه غایتمندی را در حیات مشاهده نمیکنیم و همه چیز نهایتاً نتیجه تصادف است.
جریان طراحی هوشمند
وی گفت: یک جریان رادیکال و مخالف نئوداروینیسم با عنوان طراحیهوشمند ( Intelligent design) وجود دارد که البته نئوداروینیستها برچسب ایدئولوژیک به آن میزنند و از فضای آکادمیک عملاً طردش میکنند.. شما اگر جستجو کنید میبینید که این جریان خیلی جریان بدنامی است و خیلی در موردش حرفهای ویرانکنندهای زده اند و نامعتبرشان میکنند که به نظر من این طور نیست.
وی ادامه داد: اینها عنوان میکنند نئوداروینیسم یک سری حقایق را کتمان میکنند و در تلاشاند جنبههای ایدئولوژیک طبیعتگرایانه خودشان را به خورد مردم دهند.در نتیجه زندگی اصلی (Original Life) را هم میتوان تصادفی توضیحش داد.
نئو داروینیسم: تاکید بر ژنمحوری و ضد غایتمندی
نریمانی افزود: جریان غالب تکامل، جریان نئوداروینیستی است. این جریان است که بیشترین چالشها را طرح میکنند، چون این جریان تأکید دارد روی دو مولفه: یکی مسئله تقلیلگرایی با یک نگاه ژنمحور، نگاهی که همه این عالم حیات نهایتاً تغییراتش برمیگردد به ژنوم و این تغییرات، Anti teleological ضد غایتمندانه بودن این رویکرد نئوداروینیستی است.
وی ادامه داد: در این جریان فرآیند غایتمندانه در حیات وجود ندارد، چون تغییرات نتیجه جهش کور و خطا در کپی شدن است. تنها راه تغییرات هم اینجا است: ژنها از بیرون تحت تأثیر قرار نمیگیرند و کنترل نمیشوند. تغییرات ماندگار از پایین به بالا است، یعنی از ژنوتیپ به فنوتیپ و بعد هم انتخاب طبیعی است، چون همه چیز را اینگونه میتوان توضیح داد.
نقد نئوداروینیسم از منظر الهیات و جریانهای دیگر
نریمانی بیان کرد: وقتی کمی جدیتر وارد ادبیات زیستشناسی، تکامل و الهیات و نظریات بیدلیلی که در زیستشناسی وجود دارد میشوید، با تفکر نئوداروینیستی تفاوت دارند و این مولفهها، مولفههایی هستند که از نظر آنان تقلیلگرا هستند و مخالف نگاه ژنمحور و ضد غایتمندانه هستند. یک جریان رادیکال نئوداروینیسم، البته برچسب ایدئولوژیک به طرفداران نظریه طراحیهوشمند زدند و به بیان من یه ذره ناجوانمردانه از فضای آکادمیک اینها را بیرون کردند که در این باره میتوانید مستند اخراج شده (Expelled)را ملاحظه نمایید؛ ماجرای این فیلم در رابطه با این گروه است که حدود چهل نفر از اساتید دانشگاههای آمریکا که از طراحی هوشمند حمایت صریح یا ضمنی میکردند، حالا ادعای مستند است که اخراج شدند.
احتمال پیدایش حیات در سیارات دیگر
نریمانی بیان کرد: این جریان رادیکال نئوداروینیسم حساب کردند که احتمال پیدایش حیات در سیارات دیگر کم است، ولی بالاخره بیست تا سیاره داریم، ممکنه یه جاش به عنوان یک گزینه یه چنین اتفاقی افتاده باشه. اما یکی مثل استیون مِه یر، یک محاسبهای میکند و میگوید: پیدایش یه سلول اولیه که بخواهد به طور تصادفی ایجاد بشود، احتمالش 10 به توان منفی چهل و یک هزار است!
جریانهای مختلف در زیستشناسی و خداباوری
وی بیان کرد: یک جریان دیگری در فضای زیستشناسی وجود دارد در چند دهه اخیر که باید اینها را جدیتر دید و همه اینها را یک کاسه نکرد و یک حکم کلی اینها را نداد. اینها فرقهای خیلی مهمی باهم دارند در بحثهای خداباوری دارند.
نریمانی افزود: مسئله تکامل و خداباوری در دو سطح قابل طرح است. یک سطحش چالشهای درون دینی است. مثلاً فلان آیه گفته مثلاً حیوانات در شش روز آفریده شده یا به خلقت انسان دفعی اشاره کرده. اینها چالشهای درون دینی است.
نریمانی گفت: به نظر من اینها چالشهای مهمی هستند ولی چالشهای بر هست، ولی ما یه چالش خیلی عمیقتر و جدیتر داریم پیش روی تکامل و آن هم این است که تکامل دارد تصویری که اساساً با ایده خداباوری تعارض پیدا میکند ارائه میدهد. و آن ایده چیه؟ یک تصویر تقلیلگرایانه و ضدغایتمندانه، یک تصویری که حیات میتواند خود به خود به وجود بیاید. در واقع به ساز و کارهای فیزیک، شیمی، بیوشیمی و از اون طرف غایتمندی هم در حیات وجود ندارد.
وی گفت: این سوال مطرح است که آیا بالاخره خبری در پس این جهان و عالم حیات و انسان آن جایی که ما فکر داریم هست یا نه؟ انگار این تصویر خیلی این همان چیزی است که نیچه را به این جا میرساند، انگار ما خدا را کشتیم یا خیلی آدمهای دیگه گفتن انگار دیگه داروینیسم مجال را تنگ کرده است.
وی گفت: داروینیسم به نظر میرسد یک چالش اساسیتر را دارد طرح میکند. این چالش نتیجه این دوتا مولفه اساسی، تقلیلگرایانه و ضدغایتمندانه، به نحو بنیادی است. در مقابل این رویکرد، کمی رویکرد طراحی هوشمند را داریم، خاطر نشان کرد: شواهد تجربی جدید نه تنها موید نئو داروینیسم نیست، که یه جایی خلافش هست. یه جاهایی مثل عدد و رقم و اینها، یه سری عدد و رقمها حتماً نیاز به طراحی هست. در نظریه طراحیهوشمند لزومی به معنی پیدایش دفعی و خلقت دفعی نیست. نکته کلیدی این که این فرآیند را نمیشود به طور کور توضیح داد، حتماً نیاز به طراحی هوشمند است.
جریانهای بدیل تکامل و نقد نئو داروینیسم
دکتر نریمانی در ادامه سخنان خود به جریانهای بدیل تکامل اشاره کرد و گفت: اما یک جریان مهم بعدی که من از کسانی که واقعاً کار علمی میکنند میشنوم، در دنیا هست که میتوانند این موضوع نگرانکننده باشند. اگر ما بفهمیم که مسئله جدی هست، آنوقت باید به آن جریانهای بدیل هم فکر کنیم و بپردازیم.
این استاد دانشگاه تصرح کرد: جریان دیگر چیست؟ خودشان اسم خودشان را «جریان سوم تکامل» میگذارند. افرادی مثل دنیس نوبل، جیمز ای شپیرو و استوارت کافمن اینها آدمهای درجه یکی هستند. حرفشان این است که با اینکه خودشان تکاملگرا هستند، اما معتقدند نئو داروینیستها تصور درستی ندارند و امروز یافتههای جدید زیستشناسی، کار نئو داروینیستیها را تمام کردهاند.
حیات پیچیدهتر از تصویر نئو داروینیسم
وی بیان کرد: حیات خیلی پیچیدهتر و خیلی حیرتانگیزتر از آن تصویر ساده تقلیلگرای کور که نئو داروینیستها ارائه میدهند. حالا این یک طرف ماجراست. نوبل در کتاب که با عنوان «رقص با آوای حیات» ترجمه شده است به شرح مطلب میپردازد.
نریمانی گفت: بعد از اینکه اینها کلی بحث علمی میکنند و کلی شواهد تجربی میآورند که زیستشناسی دیگر آن چیزی نیست که نئو داروینیستها میگویند، نیست و شپیرو در کتابش بیان میکنند که وقتی این شواهد تجربی را در محافل علمی ارائه میدهیم، یک اتفاق جالب میافتد و آن هم این است که نئو داروینیستها به شدت با این حرفها مخالفت میکنند.
مخالفت نئو داروینیستها با ایدههای جدید
وی با بیان اینکه این موضوع خیلی چیز عجیبی است، این آدمها خودشان نه مذهبیاند و نه دغدغه دینی دارند، فقط یک سری آدم علمی با سطح اعتبار بالا هستند، عنوان کرد: نوبل میگوید وقتی ما این حرفها را میزنیم، نئوداروینیستها موضوع را خیلی سخت میگیرند که این حرفها خیلی غلطه و نباید بزنید، چون که اینها خطر طرح این ایده را جدی میکند، اینها خطر بازگشت خدا را به علم جدی میکنند. این موضوع خیلی چیز عجیبی است، یعنی نوبل خودش کاملاً یک آدم سکولار است و این حرف را میزند.
مهندسی ژنتیک طبیعی، چالشی برای نئو داروینیسم
وی بیان کرد: مهندسی ژنتیک طبیعی (Natural genetic engineering) طبیعتگرایی را تهدید میکند. این حرفها عبارات کتاب شپیرو است که میگوید. من به یک مفهوم (concept ) رسیدم که میگوید چهل سال داده تجربی پشت این ایده هست به عنوان مهندسی ژنتیک طبیعی؛ یعنی حرفش این است که حیات برخلاف الگو، خودش را مهندسی میکند، سامان میدهد و به پیش میبرد.
نریمانی افزود: اینها عنوان میکنند که ما برخلاف تصویر نئو داروینیسم، امروز بخشی از علم را فهمیدیم و بقیهاش را نفهمیدیم، در حالی که آنها یعنی نئوداروینیستها عنوان میکنند که ما همه چیز را فهمیدیم. منظورشان (Natural genetic engineering) است. مگر ما تصورش را نمیکردیم؟
واکنش نئو داروینیستها به ایدههای جدید
وی بیان کرد: شپیرو میگوید وقتی من توی سمینار علمی این ایده را مطرح میکنم، واکنش به این موضوع نئو داروینیستها این است که این حرف خطرناک است. وقتی این موضوع را در یک سمینار مطرح کردم گفتند اگر این حرف تو درست باشد، اگر این ایده جدی بخواهد باشد، معنیاش این است که خدا وجود دارد.
مسئله انسان و جنبههای تعالی غایت
وی با بیان اینکه امروز دیگر مسئله دینی مطرح نیست، بلکه موضوع انسان و جنبههای تعالی غایت مطرح است، بیان کرد: در نگاه نئو داروینیستها هر ایدهای که تخطی بکنند از سازگاری با جهانبینی Naturalistic محکوم است، در حالی که شپیرو آدم سکولار است و اصلاً دغدغه دینی ندارد.
مسئله علم و دین، تکامل: دغدغه انسانی و درک عمیقتر علم جدید
دکتر نریمانی در پایان سخنان خود به اهمیت مسئله علم و دین، بهویژه تکامل، اشاره کرد و گفت: این موضوع نه صرفاً به عنوان دغدغه حاکمیت و نهادهای دینی، بلکه به عنوان دغدغه انسانی و فهم دنیای پیرامون ما، اهمیتی حیاتی دارد.
وی در ادامه تأکید کرد: برای پیگیری این مسئله، درک عمیقتر علم جدید امری ضروری است.
پرسش و پاسخ (تریبون آزاد)
در این جلسه دانشجویان به صورت تریبون آزاد و بدون محدویت سوالات خود را مطرح کردند بخشی از سوالات مطرح شده در این جلسه در زیر آمده است: نقش علم و دین در فهم دنیای پیرامون ما چیست؟
نظریه تکامل، چه اهمیتی در رابطه بین علم و دین دارد؟
چرا درک عمیقتر علم جدید برای پیگیری مسئله علم و دین ضروری است؟
دغدغههای انسانی در رابطه با علم و دین، تکامل چه هستند؟
حاکمیت و نهادهای دینی چه نقشی در مسئله علم و دین دارند؟
آیا با پیشرفت تکنولوژی و از بین رفتن برخی کارکردهای انسانی، امکان بازگشت انسان به حالت اولیه حیوانی وجود دارد؟
آیا مرگ و میر انسان، تنها انتهای بشریت است یا میتوان به بازگشت به غرایز حیوانی نیز فکر کرد؟
نقش تجربه در علوم تجربی چیست؟ چگونه میتوان نظریاتی را که تجربه نشدهاند، مانند نظریه تکامل، تأیید یا رد کرد؟
آیا نظریه تکامل در تضاد با خداباوری است؟
چگونه میتوان بین علم و دین تفکیک قائل شد؟
آیا علم و دین دو حوزه مجزا هستند یا با یکدیگر مرتبطاند؟
نقش خدا در نظریه تکامل چیست؟
انتهای پیام/