مروری بر کتاب مجموعه مقالات «قرآن در بستر تاریخی خود» با ویراستاری گابریل سِید رینولدز
مقدمه: چرا این پرسش مطرح است
در سالهای اخیر گروهی از پژوهشگران غربی و برخی منتقدانِ متن دینی، این ادعا را مطرح کردهاند که بسیاری از بخشهای قرآن از متون پیشین بهویژه تورات (کتاب مقدّس عبری) و اناجیل (عهد جدید) اقتباس شده و قرآن در واقع بازتابی از روایتها و آموزههای آنهاست. این اتهام اگرچه برای مخاطب عام ساده و گویا بهنظر میرسد، اما در سطح پژوهشِ آکادمیک پرسشهای جدی و پیچیدهتری را پدید میآورد: «مشابهت» به چه معناست؟ آیا چون یک روایت یا تصویر در دو متن دیده میشود باید نتیجه گرفت که یکی از دیگری کپی کرده؟ مسیر انتقال این مطالب چگونه بوده است متن مکتوب، سنت شفاهی، یا ترکیبی از هر دو؟ برای پاسخ به این پرسشها، مجموعه مقالههای علمیِ (The Qur’an in Its Historical Context گابریل سِید رینولدز) یکی از مراجع مهم و متوازن در دسترس است. در این یادداشت، با زبانی ساده و منصفانه، نتایج کلیدی این مجموعه را مرور میکنیم تا پاسخی آگاهانه به اتهام «اقتباسِ قرآن از کتابهای پیشین» بدهیم.
چشمانداز کلیِ پژوهشها
این مجموعه، کاری جمعی از پژوهشگران برجسته است که به پرسشهای بنیادین دربارهٔ بافت تاریخی، زبانی و فرهنگیِ قرآن پرداختهاند. نکتهٔ محوری، دعوت به قرار دادن قرآن در بستر تاریخِ دینهای ابراهیمی در خاور نزدیک دیرین است؛ یعنی اینکه قرآن نه در خلأ، بلکه در مجاورت و گفتوگو با سنتهای یهودی و مسیحی شکل گرفته است. اما «گفتوگو» به معنی «بازنویسی لفظبهلفظ» نیست؛ پژوهشها نشان میدهند آنچه در متن قرآنی میبینیم گاهی بازتابِ الگوها، اصطلاحات و تصاویر مشترک است و گاهی بازآفرینیِ هدفمند و انتقادیِ آنها.
نمونههای موردی از «اصحاب کهف» تا «ذوالقرنین»
مقالاتِ مجموعه نمونههایی ارائه میکنند که بهخوبی نشان میدهد قراینِ بینامتنی (intertextual parallels) چگونه ظاهر میشوند. برای نمونه، سیدنی گریفیت در بررسی «اصحابِ کهف» نشان میدهد جزئیاتی از این روایت در منابع مسیحی سریانی نیز دیده میشود؛ این امر نشاندهندهٔ یک زمینهٔ مشترک روایتی است، نه الزاماً «نسخهبرداریِ مستقیم». از سوی دیگر، کوین وان بلادل رابطهٔ روایتِ «ذوالقرنین» در قرآن با سنتهای مربوط به اسکندر در متون دیرینه را بررسی کرده است باز هم نه برای اثبات ترجمهٔ مستقیم، بلکه برای آشکار ساختن چگونگیِ بازآفرینیِ مضمونها در متن قرآنی.
چه چیزِ مشخصاً قابل اثبات نیست؟
مجموعهٔ رینولدز بر نکتهای روشن تأکید دارد: تا کنون هیچ مدرکی قاطع مبنی بر وجودِ یک «نسخهٔ مبدأ» مکتوبِ عربی که دقیقاً همان متونی را که در قرآن آمده، در اختیار پیامبر یا معاصرانش قرار داده باشد، ارائه نشده است. همچنین شواهد تاریخی نشان میدهد که زبانها و متونِ منطقه اعم از سریانی، آرامی و عبری در تعاملِ پیچیدهای بودهاند و انتقالِ مضمونها اغلب از راهِ سنتهای شفاهی، موعظهها، و مناسک کلیسایی و کانونهای مذهبی صورت گرفته است؛ امری که با فرضِ «ترجمهٔ مستقیمِ یک کتاب» ناسازگار است.
پس آیا میتوان نتیجه گرفت که قرآن از پیشینیان اقتباس کرده است؟
اگر پرسش را بهصورت مطلق و ساده بپرسیم، باید گفت: آری و خیر بهطور همزمان.
آری، از این نظر که قرآن بسیاری از مضامین، شخصیتها و تصاویری را بازتاب میدهد که پیشتر در ادبیات یهودی و مسیحی وجود داشتهاند. اما خیر، چون این بازتاب غالباً در قالبِ بازآفرینی، نقد، تصحیح یا ترکیبِ خلاقانه پدیدار شده است؛ نه نسخهبرداری لفظبهلفظ از یک کتاب مبدأ. پژوهشهای این مجموعه نشان میدهند قرآن بهعنوان متنی فعال و گفتوگوگر عمل کرده است: با روایتها وارد مباحث شده، برخی عناصر را تأیید کرده، برخی را اصلاح کرده و برخی دیگر را بهگونهای نو عرضه کرده است.
چرا این نتیجه مهم است؟
این نتیجه دو پیام روشن دارد: نخست آنکه تحلیل رابطهٔ قرآن با متون پیشین نیازمند کارِ میانرشتهای است زبانشناسی، نسخهشناسی، تاریخ فرهنگی و مطالعات مذهبی باید کنار هم قرار گیرند. دوم آنکه ادعای «اقتباسِ ساده» کاهشدهندهٔ بنیانهای روشی و تاریخی است؛ فهم درستِ تصویرِ بزرگتر مستلزم دقّت در شواهد و پرهیز از نتیجهگیریهای شتابزده است.
|
منبع:
- The Qur’an in Its Historical Context, ed. Gabriel Said Reynolds
(Routledge)
- بهویژه مقالاتِ سیدنی گریفیت، کوین وان بلادل، کلود جیلیو و گرهارد بوئرینگ.
نویسنده: سید ابوالقاسم ظریف
