آیا-قرآن-از-کتاب-مقدس-اقتباس-کرده-است-1

آیا قرآن از کتاب‌های پیشین اقتباس کرده است؟ (۱)

مروری مستند بر مقالهٔ Marilyn R. Waldman (1985) پاسخ روایی به اتهام «اقتبا‌س‌پذیری»

گروهی از مستشرقان ادعا می‌کنند که قرآن روایت‌ها و مطالب خود را از متون پیشین از جمله کتاب مقدّس عبری و عهد جدید اقتباس کرده است. در این نوشتار، بر پایهٔ مقالهٔ مریلین والدمن و متن جلسهٔ ارائه دربارهٔ آن، بررسی می‌کنیم که آیا چنین اتهامی بر پایۀ روش‌شناسی قابل‌قبول است یا خیر و چه پاسخی از منظر تحلیل روایی می‌توان به آن داد.


 

پاسخ کلی مقاله: «شباهت صوری» مساوی با اقتباس نیست

والدمن نشان می‌دهد که وجود شباهت‌های صوری میان داستان‌های قرآنی و بایبلی لزوماً به معنای اقتباس یک‌طرفه نیست. او استدلال می‌کند که برای قضاوت درست باید فراتر از صورت داستان رفت و ساختار، هدف، لحن روایی و جایگاه متن در کلّ هر کتاب را بررسی کرد. تنها در این صورت می‌توان فهمید آیا یک روایت صرفاً بازتاب نسخه‌ای پیشین است یا نوآوری و بازآرایی معنا در یک بستر تازه.

 

چارچوب نظری والدمن: نفی «نسخهٔ واحد»

والدمن با استناد به نظریه‌هایی مانند نظریات باربارا اسمیت می‌پردازد به این نکته که معمولاً «نسخهٔ اصلی» برای داستان‌های کهن قابل اثبات نیست. روایت‌ها در پاسخ به نیازها و علایق گوینده و مخاطب شکل می‌گیرند و هر بازگویی می‌تواند «اساسی» یا «بنیادی» تلقی شود. بنابراین، پیش‌فرض اینکه تداوم تاریخ‌مند یک روایت به‌معنای این است که متن متأخر نسخه‌ای وابسته است، از منظر روایت‌پژوهی قابل‌پذیرش نیست.

 

مطالعهٔ موردی: داستان یوسف دو روایت، دو کارکرد

والدمن برای نشان‌دادن تفاوت کارکردی از داستان یوسف استفاده می‌کند:

در تورات (سفر پیدایش): روایت یوسف بخشی اساسی از تاریخ قوم بنی‌اسرائیل است؛ طولانی، جزئی‌نگر و متصل به سلسلهٔ نسب و حوادث تاریخی. نقش این روایت در کل متن، تاریخی و بومی است.

در قرآن (سورهٔ یوسف): روایت یوسف به‌طور مستقل و با کارکرد تعلیمی/موعظه‌ای عرضه شده است؛ نثری فشرده، حلقه‌ای (آغاز با رؤیا و پایان با تحقق آن)، و با حضور برجستۀ «گفتار الهی» در مقام راوی و تبیین‌گر معنا. حذف این سوره خللی به انسجام کلّ قرآن وارد نمی‌کند؛ بنابراین جایگاه آن متفاوت است.

 

چرا این تفاوت‌ها اهمیت دارند؟

والدمن نشان می‌دهد که همین تفاوت ساختاری و کارکردی است که مانع می‌شود از شباهت صرف حوادث نتیجه‌گیری کنیم که قرآن «نسخه‌ای» از تورات است. اگر یک متن از یک مادهٔ مشترک برای اهداف متفاوت (مثلاً ثبت تاریخ در مقابل ارائهٔ درس اخلاقی و نشان‌دادن صفات پیامبری) استفاده کند، نتیجه‌گیری ساده‌انگارانه دربارهٔ اقتباس مردود خواهد بود.

 

یک مثال مشخص: اپیزود «همسر عزیز»

والدمن اپیزود برخورد یوسف با همسر صاحب او را مثال روشنی می‌آورد: در روایت توراتی این اپیزود کارکرد تاریخی و روایی مستقلی دارد؛ اما در روایت قرآنی، همین اپیزود میدان نمایش ویژگی پیامبری یوسف، آزمون اخلاقی، و حضور راهنمایی الهی است. این تغییر مقصودی در کارکرد، نشانهٔ این است که قرآن آن مادهٔ روایی را «بازخوانی» و به هدف دیگری اختصاص داده است، نه اینکه صرفاً آن را تقلید کرده باشد.

 

نتیجه‌گیری:

وجود عناصر مشابه میان متون دینی گریزناپذیر است، اما این شباهت‌ها خودبه‌خود اثبات‌کنندهٔ اقتباس نیستند. پاسخ دقیق به اتهام «قرآن اقتباس کرده است» نیازمند تحلیل روایی و درون‌متنی است؛ یعنی باید دید هر متن چه هدفی از بازگویی داشته و آن را چگونه ساختار داده است. والدمن نشان می‌دهد که بسیاری از مواد مشترک در خدمت اهداف متفاوت متون قرار می‌گیرند.

 

سوال: آیا قرآن از کتاب مقدس اقتباس کرده است؟

پاسخ والدمن: صرفِ شباهتِ رویدادی میان قرآن و متون پیشین دلیلِ اقتباس نیست؛ باید ساختار، لحن و هدفِ روایت را بررسی کنیم. در نمونهٔ یوسف، قرآن روایتِ مستقل و هدایتی خود را دارد.

 

منابع:

  • Marilyn R. Waldman, “New Approaches to ‘Biblical’ Materials in the Qurʾān”, The Muslim World, January 1985.
  • متن جلسهٔ گزارش و گفت‌وگو دربارهٔ مقاله والدمن در حلقه علمی انعکاس

 

› سید ابوالقاسم ظریف

لینک کوتاه این صفحه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *