دین-بی-سیاست

دین بی‌سیاست؛ جسم بی‌جان

یکی از شبهات رایج در عصر جدید این است که «دین باید از سیاست جدا باشد»؛ زیرا سیاست، به زعم طرفداران این دیدگاه، عرصه‌ای سکولار، زمینی و مستقل از وحی و دین است و دخالت دین در آن، موجب فساد، خشونت و استبداد می‌شود. در برابر این شبهه، پاسخ‌های متعددی از سوی اندیشمندان اسلامی ارائه شده که نشان می‌دهد تفکیک دین از سیاست هم از نظر نظری و هم در عرصه عملی نه‌تنها بی‌معنا بلکه مضر به حال انسان و جامعه است.

 

پاسخ‌ها به شبهه جدایی دین از سیاست

۱. تعریف سیاست و شمول دین

سیاست مفهومی خنثی است؛ یعنی صرفاً روش اداره جامعه و کشور است.

بنابراین نه اسلام و نه هیچ مکتب دیگری نمی‌تواند نسبت به آن بی‌طرف باشد. همان‌گونه که مکاتب سکولار و لائیک در این عرصه اظهار نظر می‌کنند، دین نیز حق و بلکه وظیفه دارد چارچوب اداره جامعه را بیان کند.

 

۲. ناکامی سیاست سکولار در حفظ حقوق بشر

تجربه معاصر نشان می‌دهد که حتی با کنار گذاشتن دین و تکیه بر حقوق بشر، نتیجه‌ای جز ظلم نظام‌مند به ملت‌ها نداشته‌ایم.

نمونه‌ها: سیطره آمریکا و اسرائیل بر سازمان ملل، گرسنگی ملت‌ها در آفریقا و یمن و غزه، در حالی که قدرت و ثروت در دست اقلیتی محدود متمرکز است.

این نشان می‌دهد که سیاست سکولار قادر به تحقق عدالت نیست.

 

۳. سیاست دینی و حقوق انسان‌ها

سیاست اسلامی تهدیدی برای استعمارگران است چون بر حقوق و کرامت واقعی انسان‌ها تأکید دارد.

نمونه: رفتار امیرالمؤمنین علیه‌السلام که حتی در حضور سربازان اجازه می‌داد مردم بی‌واسطه نقد کنند.

در مقابل، در غرب سرکوب دو شیوه دارد:

علنی و خشن (مانند عربستان و دیکتاتوری‌های وابسته).

پنهان و رسانه‌ای (مانند آمریکا و اروپا که صدای منتقد را در دریای تبلیغات محو می‌کنند).

علاوه بر حق انتقاد، اسلام بر استقلال ملت‌ها و حفظ عزت آن‌ها تأکید دارد؛ چیزی که استعمار تحمل نمی‌کند. از ویتنام و شیلی تا ایران نمونه‌های تاریخی آن هستند.

در سیاست دینی حتی مرگ برای استقلال، ارزشمند و هدفمند است؛ اما در سیاست سکولار استقلال ابزاری و قابل معامله است.

 

۴. تفاوت آزادی در اسلام و سکولاریسم

آزادی سکولار اغلب به عرصه‌های سطحی و فردی مانند مسائل جنسی، بی‌حجابی یا توهین محدود می‌شود.

اما وقتی پای انتقاد از آمریکا و ناتو یا دفاع از مظلوم در میان باشد، دیگر خبری از آزادی نیست.

به تعبیر خاویر کرمنت، آزادی غربی در عمل یعنی «حق تهمت، دروغ و تحریف».

 

۵. جایگاه سیاست در قرآن

طبق بیان برخی مفسران، بیش از ۵۰۰ آیه قرآن ناظر به مسائل سیاسی است.

حذف سیاست از دین، مساوی است با کنار گذاشتن بخش عظیمی از قرآن.

بنابراین سخن گفتن از «دین بدون سیاست»، درواقع سخن گفتن از دینی تحریف‌شده و بی‌محتوا است.

 

۶. سختگیری‌های اسلام در سیاست اجتماعی

مواردی مانند قانون محاربه نشان می‌دهد که سختگیری‌های اسلام به نفع جامعه است؛ تا امنیت و آرامش مردم حفظ شود.

این رویکرد برخلاف سیاست‌های سکولار است که در عمل امنیت و کرامت را قربانی منافع قدرت‌ها می‌کنند.

 

۷. پاسخ به نقدها

برخی می‌پرسند چرا در حکومت‌های دینی گاهی سیاستمداران خلاف اخلاق عمل می‌کنند؟

پاسخ:

در بعد فردی، هر خطای یک سیاستمدار به حساب شخص اوست و باید مطابق دین یا قانون مجازات شود.

در بعد ملی، چارچوب دین امکان نقد و مطالبه اخلاق از حاکمان را فراهم می‌کند؛ چیزی که در نظام سکولار اساساً وجود ندارد.

 

۸. نتیجه نهایی

جدایی دین از سیاست عملاً یعنی حذف بخش اجتماعی و سیاسی دین و تقلیل آن به مجموعه‌ای از مناسک بی‌جان. چنین دینی دیگر دین واقعی نیست.

در مقابل، سیاست دینی با تکیه بر عدالت، اخلاق، استقلال و کرامت انسانی، تنها راهکار پایدار برای رفع نیازهای بشر و مقابله با ظلم جهانی است.

 

› گروه مدرسه علم و دین

لینک کوتاه این صفحه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *