فقهای عظیم الشان شیعه به عنوان مرزبان های حوزه دین، مراقبت از کژ اندیشی در معارف اسلامی را اول وظیفه خود میدانند.
ایشان که دفاع از کیان مکتب اهل بیت علیهم السلام را مهمترین رسالت حوزههای علمیه بر میشمارند، با عاملین انحرافات در هر جایگاهی مقابله کرده و به تناسب خطای افراد، گاهی بر او حد و تعزیر می زنند؛ گاهی حکم به فسق او می دهند و بعضا وی را تکفیر و از دایره اسلام خارج میدانند.
بدیهی است که هر کدام از این احکام برآمده از عقل، آیات قرآن و روایاتی است که فقیه، مجتهدانه به آن ها می رسد و بر پایه ی عدالت چنین احکامی را صادر و وظایف مکلفین را معین میسازد.
مرحوم آخوند خراسانی از سرآمدان مجتهدین و مراجع تقلیدی است که با گذشت بیش از یک قرن از زندگی با برکتش، اکنون نیز بزرگان دینی، خود را وامدار علم و اندیشه او دانسته و نظرات او را مبنای نزاع های علمی قرار میدهند.
چنین شخصیت برجسته ای در دوران حیاتش و در برهه های حساس اجتماعی و سیاسی همسان با دیگر فقهای شیعه، به پشتوانه اسلام و مکتب تشیع آنچه مورد نیاز امت اسلامی بوده را قاطعانه بیان می داشت، به گونه ای که به گواه تاریخ در جریان مشروطه و در سالهایی که طلبه منحرفی همچون سید حسن تقی زاده به پشتوانه غرب و غرب گرایان تلاش های بسیاری برای ضربه زدن به دین مبین نمود و مکررا شعار “جدایی دین از سیاست” سر داد، این مرحوم ملاکاظم آخوند خراسانی بود با صدایی رسا به مقابله با این انحراف به پاخواست و تقیزاده را مفسد سیاسی خطاب کرد و باعث گردید از جامعه سیاسی کشور طرد و منزوی گردد.
ماجرا آنگونه بود که پس از ترور سید عبدالله بهبهانی رهبر آزادیخواه مشروطه، شیخ عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی طی تلگرافی که به مجلس شورای ملی مخابره کردند بر ضدیت مسلک تقیزاده با اسلام و قوانین شرع تأکید کرده و از مجلس خواستار عزل وی و تبعید از کشور شدند.
نکته قابل تامل آنجاست که پس از این نظر مرحوم آخوند عدهای در ايران گمان بردند فاسد و مفسد دانستن تقیزاده يعنی كافر بودن او، اما آخوند خراسانی میفرمود تقیزاده كافر نيست. فسق سياسی دارد و بايد طرد شود.
در 5 شوال 1328 ق آخوند خراسانی در جواب ميرزا ابوالحسن انگجی مینويسد: «جناب مستطاب… آقای…انگجی… در خصوص حكمی كه از اين خادمان شرع انور درباره آقا سيد حسن تقي زاده صادر شده بود… لازم است جناب مستطاب عالی به عموم علما و قاطبه مسلمين اعلام فرماييد حكم مزبور تكفير نبوده…فقط حكم به عدم جواز مداخله در امور نوعيه مملكت و عدم لياقت عضويت مجلس محترم ملي و لزوم خروجش بوده لا غير، البته زايد بر مدلول حكم اثري مترتب نشود محمد كاظم الخراسانی» يا در جواب استفتای ديگری میفرمايد : « نسبت حكم تكفير مومی اليه، به احقر كذب است» (سياست نامه خراسانی/چاپ2/ص270)
سوال اینجاست مرحوم آخوند خراسانی که سید حسن تقی زاده را بخاطر قول به جدایی دین از سیاست، فاسق و مفسد می داند و خواستار تبعید وی می گردد نظرش در مورد آن طلبه ساده اندیش خراسانی که از سال 1335 هجری شمسی با تصویب اساسنامهی انجمنِ به ظاهر حجتیه اش! مجددا شعار “جدایی دین از سیاست” سرداد و با رژیم پهلوی که تمام همتش را برای نابودی دین مصروف کرده بود همکاری می نمود، چه نظری دارد؟ اگر شیخ محمود حلبی در زمان مرحوم آخوند خراسانی بود چه حکمی برایش صادر میشد و ایشان از حکومت وقت درخواست می نمود شیخ حلبی را به کجا تبعید کنند؟
سخنرانان و اساتید انجمن حجتیه و برخی از حوزویان که به غلط هم اندیشه با سید حسن تقی زاده هستند چگونه خود را وامدار مطالب اصولی مرحوم آخوند خراسانی میدانند در حالیکه وی از لحاظ بینش سیاسی و فقه سیاسی اینان را فاسق میداند؟
در نهایت باید پذیرفت آنچه مورد پذیرش قاطبه بزرگان شیعه در طول تاریخ بوده همان رفتار مجتهدانه و آگاهانه بنیانگزار کبیرانقلاب اسلامی، امام خمینی اعلی الله مقامه می باشد و اینگونه نبوده است که ایشان جریانی را برخلاف آنچه میان بزرگان دینی مرسوم بوده راه اندازی نمایند، بلکه در مقابل افرادی همچون شیخ محمود حلبی با نشر عقاید انحرافی و باطل خود همچون حسن تقی زاده، استثنائاتی هستند که مراجع و علمای بزرگوار شیعه باید در مقابل این انحرافات بایستند و همچون مرحوم آخوند خراسانی اینان را از صفحه فعالیت ها خارج نمایند.
گروه نقد تحجّر و اسلام آمریکایی موسسه فرق و ادیان حق پژوهی