۱- از زمان آغاز نهضت اسلامی هیچ گروه مارکسیستی وجود نداشت که در آن مشارکت کند. در ثانی مارکسیستها از اساس با دین و نهضت دینی مخالف بودند.
آقای حلبی هم از این واقعیت به روشنی اطلاع داشت. موید مدعای ما اینکه او به سال ۱۳۴۲ نگفت دست تودهایها به کار است بلکه با بهانه دیگر مخالفت کرد. (نمیتوانید پیروز شوید)
۲- استفتای آقای حلبی از آیت الله میلانی به سال ۱۳۴۲ نشان داد که به ماهیت دینی نهضت امام (ره) واقف بود. فتوا خواست که در نهضت شرکت نجوید و با بهاییت مبارزه کند. اگر ذرهای باور میداشت که کار کار کمونیستهاست، نیاز به فتوا نداشت.
۳- آقای سید حسن افتخارزاده علت برجسته آغاز دروس معارف فارسی را غلبه افکار انقلابی خصوصا گفتمان دکتر علی شریعتی دانسته که به تعبیر او مانند برگ خزان نیروهای انجمن را دچار ریزش کرده بود. (سید حسن افتخارزاده، نشریه یاد استاد)
با اینکه رژیم بسیار میکوشید با ترویج مارکسیسم آمریکایی (به تعبیر بیژن جزنی مارکسیسم بورژوایی) جوانان را به الحاد بکشاند اما همه شواهد نشان میداد که جوانان دانشجو و طلاب به سمت روحانیت و اسلام تمایل یافتهاند. (بنگرید به مفاد جلسه شهید بهشتی با چهرههای فرهنگی اصفهان به سال ۱۳۵۲، خاطرات محمد پیشگاهی فرد)
از شگفتیها این است که تعداد چادریها در نیان دانشجویان رو به افزایش مینهد و به دستور شاه بخشنامه میشود که پوشیدن جادر در دانشگاه ممنوع است.
۴- آقای حلبی در اسفند سال ۱۳۵۴ در دروس معارف فارسی با جملهای تعریضی باز هم مخالفتش را با امام (ره) و نهضت اسلامی ابراز داشت. در آن عبارت کشته شدن مردم در اثر سخنرانی یک عالم دینی را تقبیح نمود. اینجا نیز سخنی از کمونیسم نیست. (دروس معارف فارسی، نسخه اولیه ناویراسته)
جالب اینجاست که خرداد سال ۱۳۵۴ طلاب حوزههای قم با تجمع سالگرد قیام ۱۵ خرداد ۴۲ را گرامی داشتند. رژیم بیش از ۷۰۰ تن از طلاب را دستگیر و روانه زندان نمود.
۵- سال ۱۳۵۶ آقای حلبی سخنرانی کرد و قیام را نفی و پیوستن به آنرا مشروط به حضور معصوم (ع) نمود. ۱۷ شهریور ۵۷ مگر معصوم (عج) ظهور فرمود که ایشان از آن شرط عدول کرد.
۶- نامه سرگشادهای به سال ۱۳۵۴ در سطح گستردهای منتشر شد. نویسنده علیه امام (ره) و نهضت اسلامی ایشان هتاکی نموده و نقدهایی هم به هویدا و تعدادی بهاییان داشته است. اعلام جان نثاری و ستایشهای اغراقآمیزی از شاه در این نامه موج میزند.
نویسنده فحاشی به امام (ره) و نهضت اسلامی را در کنار نقد بهاییت آورده تا شخصیت امام (ره) و نهضتش در ذهن خواننده نامه ملکوک شود.
متن این نامه در کتاب معمای هویدا به قلم ابراهیم ذوالفقاری، نشر موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی آمده است.
مولف معتقد است نویسنده این نامه سرگشاده انجمن حجتیه است.
۷- اطلاعیهای بدون امضا علیه امام (ره) و با اصرار به برگزاری جشن نیمه شعبان ۵۷ پخش شد. بخشی از این بیانیه مخالفت با برگزاری جشن نیمه شعبان را تحریک و خواست بهاییت جلوه میدهد.
اگر چه نامی از انجمن در آن بیانیه نیست ولی اینکه این بیانیه کار انجمن و یا کار ساواک اما با کمک مشورتی انجمن باشد منتفی نیست.
۸- حدود دو ماه مانده به پیروزی انقلاب (احتمالا ۱۸ آذر ۵۷) انجمن از آیت الله خویی فتوایی میگیرد که در نهضت اسلامی مردم شرکت نکند و همچنان علیه بهاییت فعالیت کند.
نتیجه:
نخست اینکه طی حدود ۱۵ سال از خرداد ۱۳۴۲ سخنی و یا نشانهای از نگرانی آقای حلبی از نفوذ مارکسیستها و حزب توده در نهضت اسلامی نیافتم و معتقدم مخالفت او ریشه در باورهای دیگری داشت.
دوم اینکه اساس این خاطره میتواند پروپاگاندای انجمن باشد. چون پذیرش نهضت و انقلاب اسلامی با مبانی فکری انجمن سازگار نیست و دیدیم که پس از مدتی کوتاه از همنوایی اضطراری بازگشت به اصل نمودند.
- دکتر سید محمد رضایی