فرضیه خدا و آغاز جهان هستی
طی این سالها، من در چندین مناظره عمومی با طبیعتشناس علمی مشهوری به نام مایکل شرمر که از لحاظ اعتقادی ندانمانگار است، شرکت داشته ام. او سردبیر مجله اسکپتیک (شکاکان) و ستوننویس پیشین نشریه ساینتیفیک امریکن است. او به افشاگریهایی در پیرامون ادعاهای دروغین خم کنندگان قاشق، بشقاب پرندهها و اشیاء ناشناس پرنده، فراروانشناسی، طالعبینی و مواردی از این دست پرداخته است. مسلماً وقتی او اعتقاد به خدا و نظریه طراحی هوشمند را با چنین مواردی در یک ردیف قرار میدهد، آن را غیر قابل اعتمادتر نیز میکند.
یکی از مناظرات ما به دلیل گفتگویی که در پی داشت به یادماندنی شد. ما تازه در کالج وست مینستر در فولتون میزوری یعنی همانجایی که وینستون چرچیل در سال ۱۹۴۷ سخنرانی مشهورش درباره پرده آهنین را ایراد کرده بود، با هم بحث کرده بودیم. او گفت و گو را طبق معمول با ماجرای بیایمان شدنش شروع کرد و توضیح داد که چگونه ایمان دوران جوانیاش را به دلیل رشد دانشعلمیاش از دست داده است. به نظر می رسید از نظر او اکتشافات علمی دلایل خوبی برای بیایمانی به خدا یا حداقل دلایل بهتری برای پذیرش جهانبینیطبیعتگرایی یا مادیگرایی نسبت به جهانبینیخداباورانه فراهم میکند.
گرچه جهانبینی و دیدگاههای علمی من و دکتر شرمر عميقاً با هم متفاوت است، او همواره دیدگاه خودش را با شوخ طبعی و خلق و خوی خوشایندی مطرح کرده است. در نتیجه ما ارتباط خوبی با هم برقرار کرده ایم. بعد از مناظره هر دو با یک ماشین لیموزین به فرودگاه سنت لوئیس برگشتیم و همین باعث شد فرصت پیدا کنیم تا صاف و سادهتر و دور از دید مخاطبان با هم گفت و گو کنیم.
من از فرصت استفاده کرده و از او درباره دلایل از دست دادن ایمان مذهبی و اینکه علم چه ربطی به این موضوع دارد سوال کردم. او به من گفت که به نظر میرسد موفقیت کلی علم هر گونه نیاز به اعتقاد به خدا را از بین میبرد. او به کشفیات مختلف علمی از جمله بیگ بنگ و همچنین کشف ساختار DNA توسط واتسون و کریک اشاره کرد. من خاطر نشان کردم که خداباورانی مثل من نیز از چنین موفقیتهایی تجلیل میکنند و تاکید کردم که من متوجه نمیشوم که ساختار DNA چطور میتواند ایمان به خدا را تضعیف کند مخصوصاً که نظریه پردازان تکامل شیمیایی در توضيح منشأ اطلاعات موجود در DNA ناموفق بودهاند (او در ابتدای مناظره به این موضوع اعتراف کرده بود). شرمر مجدداً اعلام کرد با این موضوع موافق است که هیچ کس نمیداند حیات اولیه چگونه تکوین یافته است ولی آن را مشکل جداگانهای توصیف کرد که ربطی به این موضوع ندارد. من از او پرسیدم: «آیا واقعاً اینطور است؟» و خاطر نشان کردم که علم طبق تعریفی که او دارد، یعنی بهعنوان یک امر کاملاً مادی هیچ توضیحی برای پیدایش جهان هستی یا تنظیمات دقیق قوانین و ثابتهای فیزیکیاش ارائه نکرده است.
او نکته اول را پذیرفت ولی سپس به من یادآوری کرد که فیزیکدانها فرضیه «چند جهانی» (وجود بسیاری از جهانهای دیگر) را برای توضیح تنظیم دقیق پیشنهاد کردهاند.
من پرسیدم «آیا تو واقعاً چنین فرضیه ای را باور داری؟»
او لبخند زد و خیلی راحت گفت: «نه».
من از او درباره شعور و آگاهی بشر سوال کردم. او اعتراف کرد که این نیز از نقطه نظر ماتریالیستی معمای ژرفی است همان طور که منشأ جهان هستی نیز معمای عمیقی است. او به راحتی اعتراف کرد که هیچ کس نمیداند چه چیزی باعث رخ دادن بیگبنگ شده است.
همان طور که صحبت میکردیم مشخص شد علمی که شرمر آن را تحسین میکند در توضیح چگونگی عملکرد جهان و حیات کار بزرگی انجام داده است ولی نتوانسته برای منشأ حیات ذهن یا جهان هستی توضیحات ماتریالیستی کافی ارائه کند. این امر برای من حاکی از آن بود که ماتریالیسم به عنوان یک جهان بینی از قدرت توضیحی قابل توجهی برخوردار نیست.
آیا در عوض ممکن است یک جهان بینی خداباورانه (فرضیه خدا) در توضیح آنچه ماتریالیسم یا طبیعتگرایی آن را توضیح نداده و یا شاید نتوانسته توضیح دهد به ما کمک کند؟ اگر چنین است، آیا قدرت توضیحی چنین فرضیهای میتواند دلیلی به نفع خداباوری در غلبه بر فرضیههای متافیزیکیای که با آن در رقابتند ارائه کند؟ یادم است که در آن زمان درباره این احتمال، تأمل و تفکر کردم و حالا در این فصل به بررسی این احتمال میپردازیم.
مدرسه علم و دین؛ گروه علمی نقد الحادجدید