نشست تخصصی نقد تحجر و اسلام آمریکایی با سخنرانی حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، به همت موسسه فرق و ادیان حق پژوهی در مشهد مقدس برگزار شد. در این نشست، مباحثی درباره ریشههای تاریخی و فکری جریانهای انحرافی در درون بدنه مذهبی، تفکر انجمنی و قرائتهای منفعل از انتظار مورد نقد و بررسی قرار گرفت. آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی تفصیلی از مهمترین مباحث و تحلیلهای مطرحشده در این نشست است.
مشهد؛ خاستگاه تفکر انجمنی و بستر پیدایش تحجر نوین
رحیمپور ازغدی در آغاز سخنان با اشاره به اهمیت کالبدشکافی جریانهای انحرافی مذهبی گفت: این نشستها فقط مرور تاریخ نیست، بلکه بازخوانی آینده است. بررسی انجمن حجتیه و جریانهای مشابه، یعنی واکاوی اندیشهای که هنوز در برخی ذهنها زنده است و گاه در لباسهای تازه بازتولید میشود.
او با بیان اینکه مشهد، خاستگاه تاریخی تفکر انجمنی و بسیاری از جریانهای فکری معاصر بوده، افزود: در مشهد، از کمونیستهای فدایی خلق و مجاهدین خلق گرفته تا متفکران بزرگ دینی مثل شهید مطهری و شریعتی، همه در یک فضای مشترک تنفس میکردند. اما شهر مشهد در عین داشتن چهرههای برجسته فکری، به لحاظ سیاسی همیشه محافظهکار بود.
رحیمپور یادآور شد که در حکومت پهلوی جامعه ایران با سرکوب مذهب و سکوت حوزهها روبهرو بود. به ویژه در زمان پهلوی اوّل عزاداری ممنوع بود، روحانیت خلع لباس شده بود و حتی حرم امام رضا(ع) مدتی تعطیل شد. در چنین فضایی، وقتی ناگهان بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران فضای بازتری پدید آمد، گروههای مذهبی متعددی از دل جامعه سرکوبشده بیرون آمدند.
او تأکید کرد: انجمن حجتیه یکی از همین گروهها بود، اما مهمتر از خود تشکیلات، فکر و مبنایی است که آن را ایجاد کرد. این مبنا همان نگاه جمودی و ضدعقلگرایی است که در تاریخ ما ریشه دارد.
تفکیک دین از عقل، مقدمه جدایی دین از سیاست است
رحیمپور ازغدی در ادامه به ارتباط فکری میان انجمن حجتیه و جریان موسوم به مکتب تفکیک اشاره کرد و گفت: شیخ محمود حلبی، بنیانگذار انجمن، شاگرد همان جریان تفکیکی در مشهد بود؛ جریانی که فلسفه و عرفان را کنار میگذاشت و بر نقل و روایت تأکید افراطی داشت. اما اشتباه است اگر تصور کنیم همه تفکیکیها ضدسیاست بودند. مرحوم شیخ مجتبی قزوینی، یکی از اساتید همان جریان، تا آخر عمر با امام خمینی همراه بود و به شاگردانش توصیه میکرد از امام پیروی کنند.
او افزود: مشکل آنجاست که بعدها عدهای این تفکیک را از عرصه اندیشه به عرصه اجتماع کشاندند. وقتی عقل و اجتهاد از دین حذف شد، نوبت به حذف سیاست رسید. نتیجهاش شد دینی بیجهاد، بیولایت و بیمسئولیت اجتماعی.
رحیمپور گفت: در نگاه آنان، دین یعنی فقط عبادات فردی. عقل، اجتهاد و تفکر آزاد کنار گذاشته شد و هرگونه اقدام سیاسی مساوی با انحراف تلقی میشد. همین نگاه بود که راه را برای شکلگیری انجمن حجتیه باز کرد؛ جمعی که از ترس سیاست، به پناه انتظار رفتند.

تفکر انجمنی از دل حوزهها برخاست، نه از بیرون
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه تصریح کرد: بسیاری خیال میکنند انجمن حجتیه یک انحراف بیرونی بوده؛ در حالی که این تفکر از درون حوزههای علمیه متولد شد. از دل همان نگاههایی که دین را از عقل و سیاست جدا میکردند. انجمن فقط شکل سازمانیافتهی همان ذهنیت بود.
او با اشاره به ریشههای معرفتی این جریان افزود: این ذهنیت از قرنها پیش در میان برخی متدینین شیعه وجود داشت؛ نگاهی که اهل بیت را فقط برای نقل روایت میخواست و نه برای اداره جامعه. این تفکر، قرآن را تعطیل میکرد و فقط بر روایت تکیه داشت، بدون درک فلسفه و عقلانیت در پسِ آن.
رحیمپور تأکید کرد: انجمن حجتیه محصول نهایی یک زنجیره تاریخی است؛ از اخباریگری تا تفکیک، از ضدعقلگرایی تا ضدسیاستگرایی. این زنجیره هنوز هم در ذهن برخی مذهبیها ادامه دارد. حتی اگر انجمن نباشد، فکرش هست.
تحجر، دشمن درونی دین است
او با اشاره به خطر تحجر مذهبی گفت: در تاریخ شیعه، همیشه دو خطر وجود داشته؛ یکی دشمن بیرونی دین، و دیگری دشمن درونی. دشمن بیرونی مثل استعمار یا کفر جهانی شناختهشده است، اما خطر درونی همان تحجر است؛ جریانی که به نام دین، با عقل، اجتهاد و جهاد دشمنی میکند.
رحیمپور افزود: این تفکر از اساس دین را محدود میکند. میگوید تا امام زمان نیاید، همه چیز تعطیل است. میگوید وظیفه ما فقط صبر و تسبیح است، نه قیام و عدالت. در حالی که اهل بیت(ع) خودشان در سختترین شرایط برای عدالت جنگیدند.
او در پایان این بخش از سخنانش تأکید کرد: اگر تحجر را نشناسیم، دوباره تاریخ تکرار میشود. دشمن بیرونی همیشه از تحجر داخلی تغذیه میکند. همانطور که استعمار از وهابیت در جهان اهل سنت استفاده کرد، در جهان شیعه هم از تفکر انجمنی و اسلام خنثی بهره گرفت.
انجمن حجتیه؛ از مبارزه با بهاییت تا مقابله با نهضت امام
رحیمپور ازغدی در ادامه سخنان خود به پیشینه تاریخی انجمن حجتیه پرداخت و گفت: پدر من از نزدیک درگیر این جریانها بود و بخش زیادی از واقعیت را از او شنیدم. ایشان در کتابی با عنوان از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه بخشهایی از تاریخ دینی مشهد را روایت کرده که کمتر کسی از آن اطلاع دارد.
او تأکید کرد: پدرم میگفت اول کار، شیخ محمود حلبی آدم مبارزی بود؛ از فعالان دوره مصدق. اما بعد از شکست نهضت ملی، مسیرش عوض شد. از آن زمان، شعارش این شد که باید از اصل اسلام دفاع کرد، نه از سیاست. و این یعنی بریدن ریشه سیاست از دین.
او با اشاره به شکلگیری این جریان در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی افزود: در آغاز، هدف مؤسس انجمن، شیخ محمود حلبی، مبارزه با بهاییت بود. آن زمان نفوذ بهاییها در دستگاه حکومت و اقتصاد بسیار گسترده بود، و اقدام علیه آنها در ظاهر اقدامی دینی و قابل دفاع بهنظر میرسید. حتی برخی مراجع اجازه کمک مالی شرعی به این تشکیلات داده بودند.
با این حال، به گفته رحیمپور، مشکل از آنجا آغاز شد که این مبارزه فرعی جایگزین مبارزه اصلی شد؛ یعنی به جای مقابله با طاغوت و استعمار، تمام انرژی نیروهای مذهبی صرف مناظره با چند بهایی در محلهها شد، در حالی که شاه و اطرافیانش از همان بهاییان حمایت میکردند.
او تأکید کرد: پدر من همان زمان به حلبی گفت شما به نام دفاع از اسلام، ریشه اسلام را میزنید. چون وقتی حکومت در دست دشمنان دین است، مبارزه با چند فرد بهایی در کوچه و بازار معنا ندارد. این تیشهزدن به ریشه جنبش اسلامی است.

تقیه برای ادامه مبارزه است، نه ترک میدان
رحیمپور ازغدی با اشاره به اختلافات فکری میان پدرش و بنیانگذار انجمن گفت: پدرم تعریف میکرد که وقتی به شیخ محمود حلبی گفتیم چرا از نهضت ملی و جریان امام فاصله گرفتی، گفت ما مأمور به تقیهایم. پاسخ پدرم این بود که تقیه برای ادامه مبارزه است، نه برای ترک مبارزه. اگر تقیه را بهانهی سازش کنیم، اسمش دیگر تقیه نیست، اسمش خیانت است.
او ادامه داد: مشکل انجمن حجتیه از همین جا آغاز شد؛ جایی که تقیه را به عافیتطلبی تبدیل کردند و به جای مقابله با شاه، به توجیه وضع موجود پرداختند. بعدها وقتی امام خمینی قیام کرد، همین تفکر به صراحت گفت دخالت در سیاست حرام است.
رحیمپور افزود: آنها میگفتند اگر شاه برود، کمونیستها میآیند، پس باید سلطنت حفظ شود. این دقیقاً همان منطقی است که دین را به ابزار توجیه ظلم تبدیل میکند.
از مهدیه مشهد تا شکلگیری انجمن
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: پدرم میگفت بسیاری از این جریانها از همان هیئتها و مهدیههای مشهد شروع شدند. پیش از تشکیل انجمن حجتیه، حاجی عابدزاده در مشهد مهدیه را تأسیس کرد و جلسات دعای کمیل و ندبه را عمومی کرد. بعدها شاگردان او، از جمله شیخ احمد کافی مهدیه تهران را شکل دادند.
رحیمپور توضیح داد: در آغاز، این حرکت انجمن حجتیه، ظاهراً مذهبی و فرهنگی بود. مناظره، آموزش، و فعالیتهای تشکیلاتی داشتند. اما از دل همان برنامهها، تفکری شکل گرفت که سیاست را نجس میدانست. این تفکر، روحانیت مبارز را تخریب کرد و حتی علیه آیتالله خامنهای و دیگر علمای انقلابی در مشهد تبلیغ میکرد.
ساواک، تقیه و نفوذ در بیوت مراجع
رحیمپور ازغدی بخش دیگری از سخنانش را به نفوذ ساواک در حوزهها و نقش برخی چهرههای روحانی در تثبیت جریان غیرسیاسی اختصاص داد و گفت: بعد از تبعید امام، برخی مراجع و بیوتشان به تدریج منفعل شدند. ساواک با هوشمندی سراغ فرزندان و دامادهای مراجع میرفت و از طریق برخی از آنان، روحیه مبارزه را تضعیف میکرد.
او افزود: پدر من نقل میکرد که بعضی از آقازادهها در مشهد، با بهانه تقیه، همکاری با رژیم را توجیه میکردند. میگفتند برای حفظ حوزه ناچاریم با حکومت همراهی کنیم. اما همین توجیه باعث شد بسیاری از هیئتهای مذهبی مشهد به کنترل دربار و سفارت انگلیس دربیاید.
رحیمپور در ادامه خاطرنشان کرد: لذا امام خمینی در منشور روحانیت نوشت که برخی به نام تقیه، روح تقیه را کشتند. تقیه برای حفظ دین است، نه حفظ حوزه بیخاصیت.
مخالفت با فلسفه، بهانهای برای جدایی از امام
رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از سخنانش گفت: یکی از بهانههای انجمن برای مخالفت با امام، گرایش فلسفی امام بود. میگفتند چون امام درس ملاصدرا و ابن عربی داده، پس منحرف است. در حالی که بسیاری از بزرگان مکتب تفکیک مانند آیتالله مجتبی قزوینی بعد از درک عمق حرکت امام، به قم رفتند و با او بیعت کردند.
او افزود: پدرم تعریف میکرد که آیتالله مجتبی قزوینی ابتدا مخالف بود، اما بعد از وفات آیتالله بروجردی، در نیمه شب به شاگردانش گفت حجت خدا و پرچم اسلام، آقای خمینی است و همه باید با او بیعت کنیم. این تحول نشان میدهد مخالفت فلسفی بهانه بود، نه علت.
رحیمپور گفت: بنابراین، ریشه مخالفت جریان انجمنی با امام، نه اختلاف فکری که ترس از سیاست بود. آنها میدانستند انقلاب یعنی هزینه دادن، و حاضر به پرداخت هزینه نبودند.

اسلام بدون جهاد و عدالت، اسلام آمریکایی است
رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریکایی گفت: اسلام آمریکایی همان اسلامی است که عدالت را تعطیل میکند، سیاست را نجس میداند، و جهاد را به آخرالزمان موکول میکند. اسلامی که به نام تقوا، مردم را از مسئولیت اجتماعی میترساند.
او با اشاره به منشور روحانیت امام خمینی افزود: امام بهدرستی گفت کسانی که ما را به وهابیت و کمونیسم متهم میکردند، همانهایی بودند که دین را از سیاست جدا میدانستند. در منشور روحانیت، امام نوشت که متحجران به ما میگفتند کمونیست چون از عدالت اجتماعی حرف زدیم، و میگفتند وهابی چون از وحدت شیعه و سنی دفاع کردیم.
به گفته او، انجمن حجتیه، مصداق همین نگاه است؛ نگاهی که به جای فهم قرآن، روایتها را گزینشی میخواند و به جای اقامه قسط، مردم را به سکوت دعوت میکند. این تفکر دین را به مجموعهای از عبادات فردی تقلیل داده است.
تفکر انجمنی یعنی تعطیلی ۹۰ درصد اسلام در عصر غیبت
رحیمپور ازغدی تصریح کرد: وقتی میگویند اغلب آیات قرآن مربوط به گذشته است و در عصر غیبت احکام اجتماعی تعطیل است، معنایش این است که ۹۰ درصد اسلام را از کار انداختهاند. قرآن در نگاه آنها فقط برای ثواب خواندن است، نه برای عمل. این همان انحرافی است که امام خمینی با آن مبارزه کرد.
او افزود: امام میگفت اگر میتوانیم ۲۰ درصد احکام اسلام را اجرا کنیم، واجب است. اما اینها میگفتند یا صفر یا صد؛ یا امام زمان بیاید یا هیچ. نتیجهاش این میشود که بهجای مبارزه با طاغوت، مردم را دعوت به صبر و بیعملی کنند.
رحیمپور ادامه داد: این نگاه، دین را از متن زندگی بیرون میکند. بهظاهر معنوی است، اما در باطن، تسلیم وضع موجود است. امام میفرمود اینها به ظاهر دیندارند، ولی در واقع عملاً دین را تعطیل کردهاند.
ولایت، فقط محبت اهل بیت نیست
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: در اندیشه انجمنی، ولایت فقط به معنای محبت اهل بیت است، نه تبعیت و حاکمیت. میگویند ولایت یعنی دوست داشتن اهل بیت. این همان نگاه اهل سنت است، نه نگاه شیعه.
او با اشاره به آموزههای امام خمینی افزود: امام تأکید داشت ولایت یعنی اطاعت، یعنی تبعیت از ولی خدا در اداره جامعه. محبت بدون اطاعت، یعنی شیعه لندنی؛ همان تفکری که در لندن ترویج میشود تا تشیع را به عزاداری بیسیاست تبدیل کند.
رحیمپور تصریح کرد: در حالیکه اهل بیت علیهمالسلام برای تشکیل حکومت عدل قیام کردند، اینها میگویند هر حرکت اجتماعی بدون معصوم باطل است. در واقع با نام اهل بیت، راه اهل بیت را بستند.
تشیعی که فقط عزاداری است، تحریفشده است
رحیمپور ازغدی با انتقاد از تقلیل دین به مناسک گفت: در نگاه این جریان، تشیع مساوی است با عزاداری و زیارت. نه عدالت، نه قسط، نه امر به معروف، هیچکدام جایگاهی ندارد. در حالی که در مکتب اهل بیت، همه اینها شاخههای همان نماز و روزه است.
او تأکید کرد: امام خمینی با این تحریف مبارزه کرد. گفت دینی که فقط گریه کند و کاری نکند، دین یزید است، نه دین حسین. همانطور که اولین کسی که برای امام حسین گریه کرد، عمر سعد بود. گریهای که مسئولیت نیاورد، اشکِ بیفایده است.
به گفته او، این جریان حتی در فهم قرآن هم مشکل دارد. بسیاری از احادیثی را که درباره تحریف قرآن نقل شده، بدون درک سند و معنا تفسیر کردهاند و از دل آن، نتایج خطرناک گرفتهاند. مستشرقان هم از همین ضعف سوءاستفاده کردند.

امام خمینی اسلام را از چنگ متحجران نجات داد
رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: اگر امام خمینی نبود، امروز تفکر انجمنی بر حوزهها مسلط شده بود. امام با قیام خود، خط جمود و تحجر را شکست و نشان داد دین، برای اداره جامعه آمده است، نه برای گوشهنشینی.
او افزود: متأسفانه هنوز بقایای این تفکر در برخی محافل دینی دیده میشود. آنها با شعار دینداری، در عمل بهدنبال حذف مسئولیت اجتماعیاند. باید دانست که اسلام بدون جهاد، عدالت و ولایت، همان اسلام آمریکایی است؛ دینی که قدرت دارد اما اراده ندارد.
انتظار یعنی مسئولیت، نه عافیت
رحیمپور ازغدی در جمعبندی سخنانش گفت: مهمترین انحراف فکری جریانهای متحجر این است که انتظار را به معنای بیعملی گرفتهاند. در حالی که انتظار در منطق اهل بیت، یعنی آمادگی، یعنی تلاش، یعنی قیام برای زمینهسازی ظهور. کسی که منتظر است، باید در صف عدالتخواهان باشد نه در صف بیتفاوتها.
او افزود: امام خمینی همین را احیا کرد. گفت ما مأمور به تکلیفیم، نه مأمور به نتیجه. منتظر واقعی کسی است که اگر حتی بتواند بخشی از احکام الهی را اجرا کند، ساکت نمینشیند. امام میفرمود اگر توانستی بیست درصد اسلام را اقامه کنی، مکلفی به عمل. اما متحجران میگفتند یا همه یا هیچ.
به گفته عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، این تفکر صفر و صدی، عملاً مشروعیتبخش سلطه طاغوت است. چون میگوید تا امام معصوم نیاید، حکومت باطل را باید تحمل کرد. و این یعنی مجوز شرعی دادن به ظلم.
تقیه را با ترس اشتباه گرفتهاند
رحیمپور در ادامه با اشاره به تحریف مفهوم تقیه اظهار داشت: تقیه یعنی مبارزهی هوشمندانه، نه کنارهگیری. یعنی حفظ نیرو برای ادامه راه، نه فرار از میدان. اما متحجران، تقیه را به معنای سکوت و ترس از قدرت ترجمه کردند.
او افزود: پدرم میگفت کسانی که تقیه را بهانه کردند، در واقع از هزینه دادن میترسیدند. میخواستند هم در حوزه محترم باشند، هم نزد حکومت محبوب. و نتیجهاش شد دینی خنثی، بیخاصیت، و بیخطر برای طاغوت.
رحیمپور تصریح کرد: اگر تقیه بهانه ترک مسئولیت شود، دیگر نامش دین نیست. در تاریخ هم دیدیم که همین تفکر، امام عدل را تنها گذاشت. امروز هم اگر روحانیت و نیروهای مذهبی گرفتار همین عافیتطلبی شوند، تاریخ تکرار میشود.
دشمن از تحجر داخلی تغذیه میکند
او در بخش دیگری از سخنانش هشدار داد: باید بدانیم دشمن بیرونی همیشه از تحجر داخلی تغذیه میکند. استعمار در جهان اهل سنت، از وهابیت استفاده کرد و در جهان تشیع، از تفکر انجمنی. هر دو با نام دین، ریشه دین را زدند.
رحیمپور افزود: انحراف همیشه با شعار دین آغاز میشود. بابیت و بهائیت هم از دل حوزه و با ادعای ارتباط با امام زمان شروع شدند. انجمن حجتیه هم با شعار دفاع از امام زمان شکل گرفت، اما در نهایت در برابر نایب امام زمان ایستاد.
او تأکید کرد: باید بسترهای فکری این انحراف را شناخت. تا زمانی که در حوزهها مباحث عقلانیت دینی، ولایت فقیه و فقه اجتماعی درست تبیین نشود، زمینه برای بازتولید تحجر وجود دارد.

امام خمینی؛ نقطه مقابل اسلام تعطیلگرا
رحیمپور با اشاره به دیدگاه امام خمینی درباره حکومت اسلامی گفت: امام هیچگاه نگفت ما به دنبال قدرتیم. میگفت من تکلیف شرعی خودم را انجام میدهم. وقتی همه مأیوس بودند، او امیدوار بود. میگفت ما سرباز خدا هستیم، نه سرباز هیچ فردی.
او افزود: امام اسلام را از حاشیه به متن زندگی آورد. گفت دین فقط مسجد و منبر نیست؛ عدالت، اقتصاد، سیاست، تربیت و همه عرصهها را شامل میشود. این تفاوت امام با متحجران بود. آنها دین را به گوشه حجره محدود کردند، امام دین را به میدان آورد.
به گفته وی، اگر نگاه امام نبود، انقلاب اسلامی هرگز شکل نمیگرفت. او نشان داد که میتوان در عصر غیبت هم حکومت عدل را برپا کرد. کسانی که گفتند بدون معصوم حکومت نمیشود، در واقع قرآن را تعطیل کردند.
اسلام ناب یعنی جهاد، عدالت و ولایت
رحیمپور ازغدی در پایان سخنان خود با تأکید بر ضرورت بازخوانی گفتمان امام خمینی گفت: اسلام ناب، اسلامی است که به عدالت حساس است، در برابر ظلم میایستد و از مسئولیت فرار نمیکند. اسلام ناب یعنی دینی که جامعه را به حرکت درمیآورد، نه دینی که مردم را بیتفاوت کند.
او هشدار داد: تفکر انجمنی ممکن است امروز با نامها و ظواهر جدید بازگردد. باید مراقب بود تا دین دوباره به حاشیه نرود. اگر روحانیت، دانشگاه و نیروهای مؤمن دچار ترس و رکود شوند، همان انحراف تکرار خواهد شد.
رحیمپور ازغدی سخنانش را با این جمله به پایان رساند: اسلامی که عدالت و جهاد را تعطیل کند، دیگر اسلام نیست. انتظار یعنی مسئولیت، یعنی ایستادن در صف ولایت تا زمین از عدل پر شود، نه فرار از میدان به بهانه غیبت.
