فرقههای معنوی هند به دو دسته سنتی و نوظهور تقسیم میشوند. فرقههای سنتی شامل آئین ودا، آئین برهمن، آئین یوگا، آئین جین، آئین بودا و آئین تنتره است. فرقههای نوظهور هندی شامل اشو، سای بابا، رام الله، کریشنا، یوگاناندا، تئوسوفیست ها و دالایی لامای میباشد.
بوديسم عالم را قديم و ازلی و بینياز از خالق میداند و وجود خداوند را انكار میكند. ماده را قائم به ذات میداند و به نوعی الحاد دچار میشود و از پاسخگويی به اين سؤال كه ماده محدود بوده و محتاج علت است و بايد علتی داشته باشد عاجز، میماند. پيروان بوديسم كه با انكار وجود هر نوع خدا سعی در انكار خدايان هند و بتپرستی هندوها داشتند، در طول زمان خود گرفتار بتپرستی شده و به جای بتهای متعدد هندوها، تماثيل بودا را بت خود قرار داده و بتپرستی شركآلود هندوها را به بتپرستی كفرآميز بودايی تبديل كردند. (آشنايی با تاريخ اديان،ص 47. تاريخ جامع اديان، ص 189)
در آیین بودیسم بر خلاف ادیان ابراهیمى که از دو بخش عمده ى نظرى ـ اعتقادى، و عملى ـ تکلیفى تشکیل شده اند، خبرى از مباحث نظرى و اعتقادى نیست و هر کس که مى خواهد پیرو این آیین شود، باید بدون هر گونه استدلالى، حقیقت رنج، یعنى شر بودن زندگى را بپذیرد و هم چنین به اصل «سامسارا» (تناسخ)، یعنى تکرار ازلى تولد و مرگ و جابه جا شدن یک روح از جسمى به جسم دیگر، ایمان داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخهى «سامسارا» رهایى بخشد.
بودیسم در مباحث اعتقادى و نظرى کم همت و بى رونق است و مبادى لاهوت و فلسفهى فوق الطبیعه و امثال آن و مباحث عقلانى نزد بودا وزنى ندارد. وى گفته است: من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحى ندادم و هم چنین در باب محدودیت و تناهى وجود تفسیرى نکردم!
با این همه، این ادعا که نمىخواهد در امور نظرى و اعتقادى سخنى بگوید، در عمل به فراموشى سپرده شده و در دام نوعى ماتریالیسم گرفتار مىآید و با ابدى و ازلى دانستن ماده و عالم به انکار صانع مىپردازد.
گویا آن گاه که لازم است به سؤال مهم از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت پاسخ دهد، مىگوید: من در مباحث نظرى کارى ندارم، ولى آنگاه که نوبت به انکار صانع عالم و معاد مىرسد، وعدهى خود را از یاد مىبرد و به انکار مبدأ و معاد مى پردازد. به همین دلیل مىتوان گفت: بودیسم تبیین روشنى براى مباحث عقیدتى ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادى نظرى گویا و روشنى ندارد، در مرحلهى عمل هم چندان موفق نیست و برنامههاى عملىاش نیز بیشتر به توصیههاى اخلاقى مبهم و نارسا مىماند که هر کس برداشت متناسب با میل خود را مىتواند از آن داشته باشد.
تعلیمات بودا که در چهار حقیقت و هشت راه خلاصه شده، ناظر به امور فردى است. گویا نظام هاى اجتماعى و اصل جامعه از دیدگاه بودیسم امرى واهى و خیالى است و نقشى در زندگى انسانى ندارد و به همین خاطر، خود بودا براى رسیدن به نیروانا از جامعه مىگریزد و به جنگل پناه مى برد و با گدایى و دریوزگى خوراک خود را تهیه مىکند و آنگاه هم که براى تبلیغ آیین خود باز مىگردد، به سراغ تک تک افراد مىرود و هرگز سعى نمىکند تحولى اجتماعى ایجاد کند. وى نه با حاکمى درگیر مىشود و نه به نکوهش قانونى از قوانین جامعهى آن روز مىپردازد.
منابع:
آشنايی با تاريخ اديان، ص 47
تاريخ جامع اديان، ص 189
عبدالله جوادى آملى، انتظار بشر از دین، (قم: انتشارات اسراء، چ اول، 1380)، ص 52.
ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ى احمد آرامى، ع. پاشایى، امیر حسین آریان پور، (شرکت انتشارات علمى و فرهنگى)، چ ششم، 1378، ج 1، ص 495 و 497.
جان، بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188.
غلامعلى، آریا، آشنایى با تاریخ ادیان، (انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379 هـ.ش)، ص 73.
سادهاتیسا بودا و اندیشه هاى او، ترجمه ى محمد تقى بهرامى حرّان، (تهران: چاپ دیبا، 1382)، ص 39.
هاشم، رجب زاده، چنین گفت بودا، (انتشارات اساطیر، چ سوم، 1378 هـ.ش)، ص 12 ـ 27.
مجله خُلُق، مرداد و شهریور 1387، شماره 6، آشنایی با مبانی معنویت های نوظهور، ص 72.
- حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم