موبدان زرتشتی در گذر هزاران سال همواره مروّج خُوَیدوده (ازدواج با محارم) بودند. حتی برای مشروعیت بخشیدن به این مسئله توجیهاتی نیز ارائه کردند. در متون تاریخی و ادبی هم مصادیقی فراوان از این موضوع (ازدواج با محارم) وجود دارد، چنانکه اصل این مطلب امری ثابت شده است و هیچ یک از اوستاشناسان و زرتشتیپژوهان معتبر و منصف در آن تردیدی ندارند. جالب است بدانیم که موبدان زرتشتی اصرار فراوان داشتهاند که بگویند زرتشت خود مروّج خُوَیدوده (ازدواج با محارم) و بسیار علاقهمند به این امر بود! در کتاب ویزیدگیهای زادسپرم پسر منوچهر (Selections of Zadspram)، فصل ۲۶ آمده است: «دربارهی سه قانون که زرتشت به برتری آموخت (= تعلیم داد): نخست این (که) به مجادلهی ناراست نزد کسان مروید. دوم اگر با شما به ستم رفتار کنند، دادگری پیش گیرید. سوم خُوَیدوده کنید که برای ادامه نسل پاک بهترین کارهای زندگان است و عامل نیکزایی فرزندان است». (گزیدگیهای زادسپرم، ترجمه راشد محصّل، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶. ص ۳۷)
آرتور کریستینسن میگوید: «اهتمام در پاكى نسب و خون خانواده یكى از صفات بارزه جامعهی ایرانى به شمار مىرفت، تا به حدى كه ازدواج با محارم را جایز مىشمردند و چنین وصلتى را خویذوگدس (در اوستا خوایتودث) مىخواندند». در ادامه میگوید: «با وجود اسناد معتبرى كه در منابع زردشتى و كتب بیگانگان معاصر عهد ساسانى دیده میشود، كوششى كه بعضى از پارسیان جدید براى انكار این عمل، یعنى وصلت با اقارب میكنند، بى اساس و سبك سرانه است». (آرتور كرستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 435)
(باب) هشتادم، از کتابِ سوم دینکرد چنین است: «اعتراض یک یهودی بر هیربد در عیب دانستنِ خُوَیدودَه یا نیز اعتراض یک یهودی بر هیربد دربارهی بنانگیزهی خویدوده و چرایی آن را از وی خواستار شدن؛ و پاسخ هیربد برابر آموزهی دین بهی». از همین گفتار برمیآید که آن شخص یهودی به کرداری که از دید خود، نامتعارف و تأسفبار بود اعتراض نمود. حال آنکه ازدواجهای رایج از دید یهودیان ایرادی ندارد. در ادامه روشن میگردد که «خُوَیدودَه» که یهود بر آن اعتراض نمود، همان رسم «ازدواج با محارم» است. نگارندهی دینکرد در ابتدا «خُوَیدودَه» را تعریف میکند که عبارت است از «دَهشی از خویش به خویش در میان» و پیوند با خویشان برای رستگاری دوده و اینکه «خویشانِ همخون با خویشان طبقهی اول و هرچه نزدیکتر پیوند بندند». در ادامه میگوید: «من (منِ هیربد) به ویژه سه گونه همپیوندی (از گونهی خویدوده) را در نظر گرفتهام که اینانند: همپیوندی پدر با دختر؛ همپیوندی پسر با مادر؛ همپیوندی برادر با خواهر»
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، وجودِ رسمِ ازدواج با محارم (آن هم از نوع پیوند پدر-دختری) را در ایران باستان تأیید کرده است. حتی به صراحت گفته است که بهمن اردشیر بر اساس آموزههای دین زرتشتی با دختر خود که «همای چهرزاد» نام داشت ازدواج کرد و فرزندی به نام «ساسان» حاصل این ازدواجِ پدر-دختر بود. در شاهنامه در ماجرای «به زنی گرفتن بهمن، همای دخترخویش را و ولیعهد کردنش» چنین آمد که شاه با دختر خود ازدواج کرد و حتی دختر از پدرش باردار شد. پدر نیز پس از مدتی از دنیا رفت و همین امر سبب شد تا بر سر ولیعهدی و حکومت اختلافاتی میان درباریان رخ دهد…
در متون کهن آمده است که اردشیر دوم (هخامنشی) دو دخترش، آتسا و آمسترس را به زنى گرفت. (مرتضى راوندى، تاریخ اجتماعى ایران، تهران: انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۸۲. ج 6 ص 284 ؛ ج 6 ص 299 و حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات دنیاى كتاب، ۱۳۸۴. ج2 ص 1098 / ج 2 ص 1158. ايرانيان و يونانيان به روايت پلوتارخ، ترجمه: احمد كسروى، تهران: نشر جامی، 1380. ص: 217-223). همچنین در اوستا آمده است که آرمیتی (اسپندارمذ) دختر اهورامزدا است (خرده اوستا، گزارش موبد اردشیر آذرگشسب، تهران، 1354، ص 33) و از سویی در اوستا آمده است که اهورامزدا با آرمیتی ازدواج کرد. در فصل 17 یشتها، مشهور به اَرت یَشت (اشَی یَشت)، بند 16 خطاب به ایزد اَشَی میگوید: «اهورامزدا پدر توست و سپندارمذ مادر توست».(اوستا، به گزارش ج. دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، 1391. ج1 ص 471) و در اوستا، ویسپَرَد، کرده 3 : 4 آمده است: «ای اهورهمزدا! زنی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک، سرآمد و خوب آموخته و فرمانبردار شوهر و [ردِ] اشَوَن [چون] سپندارمذ و [چون] زنانی است که از آنِ تو اند».(اوستا، به گزارش ج. دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، 1391. ج 1 ص 529).
- حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم