«ناسیونال» به معنای ملت و «یسم» به معنای اعتقاد است، ناسیونالیسم را ملیگرایی معنا میشود. ملی گرایی احساس تفوق و برتری ملت من بر دیگر ملتهاست؛ ملت در قرآن به معنای دین و آیین بود تا اینکه در عثمانی سابق از معنای عمومی دنیای اسلام جدا می شود و از آن پس به گروهی از مردم اطلاق می شود كه مشتركاتی با هم دارند از جمله زبان دین، نژاد، جغرافیا تاریخ و هر آنچه كه مشترك هست یا در قالب مشترك بیان میکنند.
اولین اتفاقی که سبب شکل گیری ناسیونالیسم شد، بریدن از دین بود چون بنیان اصلی هویت تا دوره اخیر دین بود حتی در غرب هم مسیحیت شاخصه اصلی دنیای غرب بود و کلیسا نقش اصلی را شکل دهی به هویت انسان اروپایی داشت اما دنیای مدرن به واسطه خطاهای کلیسا دین را پس می زند.
ملیگرایی در اروپا باعث دو جنگ جهانی شد. کشورهایی همچون آلمانی خود را متمدن می دانستند و داعیه ملت برتر داشتند از این رو به دنبال مستعمره می گشتند، در نتیجه بر سر منافع با همدیگر به جنگ نشستند وآتشافروزی جهانی شد.
در پی جنگ های جهانی، غرب دریافت این ایدئولوژی دیگر به نفع نیست، هرچند كه در دورهای لازم بود تا ملتهایشان شاكله جدید و مدرن خود را بپذیرند از این رو مرزها و نمادهای ملیگرایی را از طرق مختلف چون پرچم ملی، سرود ملی و… پررنگ کردند تا ملی گرایی برای مردم نهادینه شود.
پس از آن برای ادامه حیات ملیگرایی سراغ روش های استعماری نرفتند که منجر به آتش افروزی میشد بلکه از ابزارهای دیگری از جمله ورزش برای برانگیختن احساس غرور ملی ملتها استفاده کرد زیرا ورزش در ایجاد هیجان و احساس تفوق ملت بر دیگر ملتها خیلی مؤثر است البته این ایدئولوژی را برای كشورهای جهان سومی همچنان مناسب دیدهاند.
حسن پیرنیا از مبلغین اصلی ناسیونالیسم در ایران ملقب به مشیرالدوله، سال1252ش در هرات پا به جهان نهاد. پدر او میرزا نصرالله خان مشیرالدوله،فراماسونر سرشناس و همان کسی بود که از دلالی واگذاری امتیاز نفت به دارسی انگلیسی،ثروت کلانی به دست آورد.حسن پیرنیا برای ادامه تحصیلات به روسیه رفت.او در جوانی به عضویت فراماسونری در آمد و به همراه پدرش نقش مهمی در تاسیس مدرسه علوم سیاسی به عنوان پایگاه تربیت کادرهای فراماسونی بازی کرد.
پیرنیا در کابینه های پس از مشروطه چند بار به وزارت رسید و در چند دوره اول قانون گذاری مجلس نیز نماینده بود. حسن پیرنیا و برادرش حسین پرنیا معروف به “موتمن الملک”(که مثل برادرش فراماسونربود) در تدوین قانون اساسی مشروطه برپایه تقلید از قانون اساسی های لیبرالیستی غربی،نقش مهمی برعهده داشتند.پیرنیا پس از آغاز سلطنت پهلوی،عمده اوقات خود را صرف فعالیتهای فرهنگی در مسیر ترویج تجددمآبی سطحی نمود.
حسن پیرنیا جهت ترویج اوهام و مشهوراتی که مستشرقان فراماسونر و اغلب یهودی و نیز پیروان و شاگردان آنان(که اغلب فراماسونر بودند) ترویج میکردند و از یک دوره با عظمت در ایران باستان نام میبردند و در مسیر ترویج ایدئولوژی ناسیونالیسم باستانگرای شووینیستی(میهنپرستی افراطی و ستیزهجو)، به تالیف کتابی تحت عنوان “ایران باستانی” پرداخت که سال 1306ش منتشر گردید. این کتاب دقیقا درمسیر تبلیغات دولت رضاشاهی و شاگردان ناسیونال و سلطنتطلب سرجان ملکم(مامور فراماسونر انگلیسی) قرار داشت.
از طرف دولت، استقبال زیادی از این کتاب به عمل آمد، وزارت معارف به پیرنیا پیشنهاد کرد که بر اساس همان کتاب، کتاب تاریخی برای دانش آموزان، دبیرستان تالیف نماید. پیرنیا سال 1307به تالیف کتاب دیگری در امتداد ترویج ایدئولوژی ناسیونالیسم باستانگرا به نام “داستانهای ایران قدیم” پرداخت.
حسن پرنیا را میتوان اصلیترین چهره تاریخنگاری فراماسونری در ایران معاصر دانست. نسل بعدی مورخان فراماسونری را میتوان شاگردان و ادامه دهندگان رویکرد فراماسونری او در تاریخ نگاری ایران پیش از اسلام دانست، که این رویکرد با سرجان ملکم و شاهزاده جلال الدین میرزا و مجموعهای از فراماسونرها آغاز گردیده و در زمان پیرنیا به اوج خود رسیده بود.
آثار پیرنیا کاملا شأن ایدئولوژیک در مسیر یک نوع نگرش خاص تاریخ نگارانه را داشته و مبتنی بر خیالبافیها و داستانهای ساختگی و فرضیههای بیپایهای یوده است که مستشرقانِ مأمورِ دولتهای استعماری و به ویژه دولت انگلستان، در دو قرن اخیر و به منظور پیشبرد اهداف دولت خود، ساخته و پرداختهاند.( شهریار زرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، جلد ۲، ص85 تا 87)
مهدی قیاسی کارگر مقدم